بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

۶ مطلب با موضوع «دل نوشت» ثبت شده است

بسم الله السمیع ...

جمعه, ۵ اسفند ۱۳۹۰، ۰۴:۱۷ ب.ظ

بسم الله

گفتنی ها و نوشتنی ها اگر باید گفته شوند و نوشته شوند حتماً گوشی برای شنیدنشان و چشمی برای خواندنشان نیز هست .

در این میان البته آنجا که سخن می گویی و بر آن سطور که قلم می گذاری مهم است و البته نه چندان ! چه بسا سخن نغز که در مٌلک نااهلان به باد فراموشی سپرده شد و چه بسیار سخن ناب که بر پوست آهویی بعد از عبور سالها و از پس پرده فراموشی ها چون باید نوشته می شد لاجرم خوانده نیز شد .

اندیشه اگر اندیشه باشد ذکر الرحمان است و اگر نه یاد شیطان ، آدمی به ذکر این عزیز و یاد آن رجیم آدمی شد و با ذکر این و یاد آن سفر به سرانجام می رساند .

هر چه هست حضرتش نعمت و نغمت هر دو در کلام نهفته ساخت و بار امانت نطق بر گرده نحیف آدم نهاد تا از این میان ذاکران حریمش به وسیلت کلام به او تقرب جویند ...

ذکری اگر هست از اوست که ذکر و ذاکر و مذکور همه اویند و اگر نیست نه اینکه او نباشد که آدمی و غفلت همزاد و همراه همند و تا غفلت غافلان نباشد بیداری بیداران تمیز نیابد ...

سخن مرتبه دنی ذکر خداوندی ست ، که جان آدمی سزاوار ثناگویی اوست اما ما بندگان اگر دستمان کوتاه است و بلندای شأن او فراسوی توانمان چرا از این اندک دست بشوییم ، که آب دریا اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید ...

*************

دل کندن اگر سخت ترین رنج بشر نباشد از زمره دردآورترین آنهاست و این کندن و رهاشدن هرقدر هم به آنچه از آن جدا میشوی کم تعلق داشته باشی باز سخت است و صعب.

حکایت ماست و آن کنج قدیمی (www.question.parsiblog.com) که سه سالی میزبان قلم تٌرد ما بود تا کمی ریشه دواندیم و به رسم بنی آدم بی وفا منزل رها کردیم تا به این سرای تازه قدم گذاریم .

هر چه نگاشیم آنجا ،  البته اینجا نیست و الک کردیم بعضی هایشان را تا کمی شسته رفته تر ظاهر شویم در خانه جدیدمان؛ پس اگر خواستید سابقه ی بی سابقه مان را بجوئید یافتنش آنجا سخت نخواهد بود .

نوشتن هرچند دلمشغولی و سرمشغولی مان است اما زمان هرچه میگذریم کوتاه تر میشود انگار ، پس اندک اندک پیمانه ی این وبلاگ را پر خواهیم نمود . تعجیل نفرمائید !

در چرایی پسندیدن بیان همین بس که احساس خوبِ نوشتن اینجا بیشتر فراهم است و ما هم بر سبیل کوران جز دو چشم بینا نخواسته ایم !

و اما ؛

اندیشه اگر اندیشه باشد ذکر الرحمان و اگر نه یاد شیطان ، باشد که این مجالِ مجازی گاهی ، یادی از دوست نماید ...

یاعلی

ممنون برای ...

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۰۰ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 20 / 3 / 1388

سلام


(متن زیر تشکرنامه ی ماست برای تمام آنانی که امروز به خاطر ما احساس خطر کرده اند نه به خاطر دست های قطع شده از بیت المال )


ممنون آقایان و خانم ها از اینکه آمدید تا بدانیم که دفاع در راه آرمانها مستلزم صبر بر رنج هاست و ما باید صبورترین انسانها باشیم !


ممنون که امروز خونهای شهدا به کارتان آمده که باید چفیه به گردن بیندازید که باید از امام بگوئید ، ما گذشته تان را فراموش نکرده ایم !


ممنون از اینکه مثل همیشه آزادی بیان برای ما تبدیل به گستاخی و بی ادبی میشود !


ممنون که شجاعتمان کم خردی ست ! و اعتقادمان خرافه !


ممنون که به خونمان تشنه اید ! ممنون که خونمان باارزش است !


ممنون از اینکه عزتمان برایتان گران تمام شده ! و استقلالمان برایتان تلخ !


ممنون از اینکه هر چه میگوئیم دروغ است و هر چه می بافید راست !


ممنون از اینکه دست در دست مستکبران برای انقلاب دل میسوزانید !


ممنون یاران دیروز امام ! شاید یادتان رفته که با او بودن شرط نیست با او ماندن شرط است !


ممنون سرداران رشید اسلام ،شوالیه های ترسوی نفاق !


ممنون برای وحدتان برای یکی بودنتان و برای همدستی تان برای نبودمان !


ممنون از اینکه احساس خطر کرده اید از اینکه میترسید از اینکه با آمدنتان فهمیدیم که بیهوده نبوده ایم !


ممنون از اخلاق گرائی در حمایت هایتان و ادب در محاکمه تان !


ممنون به خاطر تمام تهمت ها !


به خاطر تمام بی انصافی ها !


به خاطر پولی که نخوردیم و نگذاشتیم بخورید و امروز شما مدعی دفاع از فقرائید !


ممنون که در قصرهایتان برای سفره های کوچک مردم اشک میریزید !


ممنون که دست در دست همسرتان در ورزشگاه 20 هزار نفری برای هتک ناموستان غیرتی میشوید !


ممنون به خاطر اینکه دوباره تاریخ تکرار شد تا به چشممان قرآن های روی نیزه را ببیند !


ممنون به خاطر تمام چادر هایی که از سر حامیان عدالت کشیدید تا ارزشهای اسلام زنده بماند !


ممنون به خاطر همه چیز مهم تر از همه به خاطر اینکه شما ابتلائی بودید برای امتحان ما برای آبدیده شدن فولاد وجودمان


و ما


این قول را به شما میدهیم که هیچ گاه و حتی در زیر آماج تهمت ها و توهین ها هرگز عدالت را به پای زیاده خواهان و مستکبران ذبح نخواهیم کرد !

بداهه با حال و هوای حضرت سلطان

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۵۷ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 7 / 3 / 1389

بسم الله


سلام


چند روز دعوت امام رضا بودیم جایتان بسیار خالی ...


بدون شک این سفر یکی از بهترین (اگر نگویم بهترین) زیارت های مشهد در تمام عمرم بود ... چرایش را از امام رضا بپرسید ...


در طول سفر گهگاهی با یکی از بندگان خوب خدا مشغول به شعر میشدیم و در این میان بداهه هایی سروده میشد که بعضش با هوای حضرت سلطان ارض طوس بود ... این چند بیت حاصل این گفتگوهاست ...


خوب و بدش برای دوست آمدند و هر آنچه برای دوست باشد نیکوست ...


1.قدم به ابر ، قدم به مه ، قدم به آسمان گویا


قدم به خاکهای طلای رضا نهاده ام امروز ...



2.من بغض کرده ام ، کجا بشکند سکوت ؟


شاید دوای گریه ، دلم را شفا کند ...



3. بغضم شکست ، گریه به داد دلم رسید


اینجا حریم حضرت عشق است ، صحن یار ...



پ .ن :


1. این بداهه موقعی که وارد ایستگاه راه آهن مشهد شدیم ، آمد


2. این یکی وقتی به اولین زیارت سفرمون رفتیم ، گفته شد


3. این یکی هم سحری روبروی گنبد طلا ، کنار سقاخونه و بعد از زیارت عاشورا و وقتی دلم شفا گرفت ...


4. مجبور شدم قالب رو عوض کنم ، گویا کسی راه حلی نداشت !!


5. یاعلی مددی

شعر های خیالی

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۴۲ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 19 / 11 / 1388

بسم الله


سلام


این شعرواره ایست پر از ایراد از من حقیر سراپا تقصیر به پیشگاه منزه از نقص و کاستی حضرت دوست ... باشد که مقبول حضرتش بیفتد ...


یک شب به دیده رویا عکست به قاب دلم


هم قاب و هم دل و هم عکس محزون غربتان


بسیار گفته اند شما را ، چرا نمی آیی ؟


اما عجیب ، آمده ای ! نیست چشمی از پی تان


سودای با تو بودن بر لب هزار مرتبه گفتم


بر لب هزار مرتبه و دل نیست منتظرتان !


دل خوش نموده خود را با شعرهای خیالی


با شعرهای از من ، که هست خاطرتان


هر هفته در غروب هر جمعه مجدد


غمگین این زمینی و اعمال امتتان


آقا ! حلالمان کن لایق نبود قلبم


لایق نبود باشم من گردی از رداتان ...


یاعلی


بگو چگونه ؟

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۴۰ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

25/ 2 / 1388

بسم الله الناطق


سلام


این از اولین شعرایی که گفتم ...


بالاخره دلمو زدم به دریا و تصمیم گرفتم گاه و بیگاه بعضی از شعرواره های تنهایی رو اینجاهم بنویسم ...


زیاد به جزئیات فنیش دقت نکنید هرچند خوشحال میشم نظراتتون رو بدونم ...


و اما :


بگو چگونه با کتاب تو استخاره کنم ؟


بگو چگونه بعد تو عمری دوباره کنم ؟


بببین زمین چقدر بعد رفتن تو تاریک است


بگو چگونه اینهمه شب را پر از ستاره کنم ؟



هر چند کامل نیست و قصد دارم تکمیلش کنم اما فعلا همین رو از من قبول کنید !

نفحه عشق ...

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۰۱ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 22/ 8 / 1390

بسم الله ...


سلام ...


" ان فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا بها "


گاهی تاثیر بعضی از لحظات زندگی آنقدر کشدار است که شاید با گذشت 5 روز باز هم باورت نشود که جایی نامی در کنار نامت ثبت شده ...


گاهی عمق نفوذ بعضی از نگاهها آنقدر زیاد است که هیچگاه باورت نخواهد شد این نگاه متعلق به یک انسان است ...


گاهی ... باورت نمیشود ... گاهی انگار برای درک کردنش آنقدر ها هم که فکر میکردی بزرگ نشدی ...


خاصیت عشق همین است ... بعضی ها را بزرگ می کند ، بعضی را کوچک ، اما آنچه هست همه را زیبا تر میکند ، خواستنی تر ...


از خیلی وقت پیش به این پست فکر میکردم ، که چه باید بنویسم برای حسن اطلاع این اتفاق قشنگ ... خیلی چیزها هست که باید ، خیلی چیزها هم هست که نباید بنویسم ... و خاصیت عشق همین است ...


از باید نوشته هایش همینقدر که من متولد شدم ... دومرتبه ... اینبار در 17 آبان 1389 ، اول ذی الحجه 1431 ، دوشنبه ، صبح ساعت 6 و 40 دقیقه بامداد ، اینبار در حرم حضرت معصومه ، بدست مبارک حضرت استاد عابدی ، در روزی به میمنت پیوند جمال فاطمی و جلال علوی ، من و همسرم دومرتبه متولد شدیم ...


از باید نگفتنی هایش همینقدر که ...


نمیدانم چرا زبانم برای بیشتر گفتن نمی گردد ؟! حکماً بیشتر نباید بگردد دیگر ... و خاصیت عشق همین است ... هرچه پنهان تر ، زیبا تر ...


الحاصل ، دعایمان کنید ... زین پس صیغه جمع به کار میبریم ، جمع بودن هم صفایی دارد ها !


پ . ن 1 : این قسمت مخصوص خودش است ، خوش آمدید بانو !


پ . ن 2 : یک تشکر ویژه از موذن لحظه تولد : مخلصیم آقا مصطفی !


پ . ن 3 : شاید اینجا جمع شد رفتیم به یک منزل دونفره ... و خاصیت عشق همین است ...


پ . ن 4 : آقا مرتضی خیلی مخلصیم ، با آوینی عاشق شدن مزه ای دارد چشیدنی ، بی اندازه شیرین ...


پ . ن 5 : یاعلی مددی ...