بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

درباره علم در آراء سید مرتضی آوینی

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۲۹ ق.ظ

این مقاله در اصل برای فصلنامه پژوهش های فرهنگی اجتماعی صدرا ویژه کنگره بین المللی علوم انسانی نگاشته شده است که در شماره 4 و 5 آن با عنوان جعلی، بی مزه و بی ربط "برکشیدن نقاب از رخسار مدرنیسم " به چاپ رسیده است .

******

انقلاب اسلامی محصول تحولی بود که بواسطۀ تصرف روحانی حضرت امام خمینی (قدس سره) در عالم پدید آمد. تحولی که جمهوری اسلامی تنها تجلی سیاسی آن در حدود امکان‌های زمان ماست و بسیار پیش آمد‌های کوچک و بزرگ در بوته وقوع مانده است تا حقیقت قدسی آن واقعۀ عظیم را آشکار سازد.
هرچند در وصف عظمت حرکت امام، همۀ نگاه‌ها متوجه پدیده‌ها و حوادث سیاسی می‌گردد، اما شأن حقیقی آن، تحولی انفسی در جانِ مردمان می‌باشد. به عبارت بهتر، تمام آنچه در عرصه سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و... رخ می‌دهد و نشانی از انقلاب خمینی (قدس سره) دارد فارغ و منصرف از تحول جان‌ها و روح‌ها نیست بلکه عین آن، ظهور آن و تجلی و بروز آن است.
سید مرتضی آوینی که بعدها و در پی انفجار مین در منطقه فکه و شهادتش به سید شهیدان اهل قلم مشهور گردید، نمونه‌ای بارز از شاگردان حقیقی امام خمینی (قدس سره) می‌باشد که با انقلاب اسلامی متحول شد و وجود خویش را وقف آرمان‌های رفیع آن نمود.
هرچند آوینی بیشتر با مستند سازی و نقد هنری شناخته می‌شود اما حقیقت آن است که تفکرات حِکمی وی که بسیار خلاف آمدِ عادت نیز می‌نماید، بخش اعظم و مهم مکتوبات و نظرات وی را تشکیل می‌دهد. و پر واضح است که هنر آوینی نیز نه تنها منفک و منتزع از تأملات نظری وی نیست بلکه صورت دیگری از ظهور وجود مبارک وی می باشد.


آوینی که به حق می‌توان او را متفکر انقلاب اسلامی دانست، قلم خویش را وقف نظریه‌پردازی در باب مسائل انقلاب نمود و از همین رهگذر نیزگستره‌ای از توسعه اقتصادی تا گرافیک و فلسفه، متعلق تئوری پردازی‌های وی قرار گرفت.
مجموعه مکتوبات شهید آوینی که اغلب در ماهنامه سوره (با سردبیری خود ایشان ) به چاپ می‌رسید، بعد‌ها در ۱۲ جلد کتاب منتشر شد. علم و نسبت ما با آن نیز به مثابۀ یکی از مسائل مهم انقلاب اسلامی از زمرۀ موضوعاتی است که وی بدان پرداخته است.
مقاله پیش رو خلاصه‌ای خواهد بود از آنچه مستقیماً به مبحث علم و تحول در آن مربوط می‌باشد. فلذا برای اطلاع کامل از نظرات شهید سید مرتضی آوینی می‌بایست مطالعه‌ای کامل در آثار وی صورت پذیرد تا نظم و تناسب میان آن‌ها، حقیقت نظر وی را روشن سازد.
درباره علم در آراء سید مرتضی آوینی
آوینی در پرداختن به مسئله علم و نسبت ما با آن، همچون سایر موضوعاتی که بدان پرداخته است از نظرگاه انسانِ انقلاب اسلامی سعی در حل معضلات و هموار ساختن مسیر انقلاب دارد. به بیان بهتر هیچ موضوعی در نگاه ایشان مسئلۀ بالذات نبوده و همه چیز در نسبت با انقلاب معنا یافته و اهمیت و اولویت آن تعیین می گردد. این نوع نگاه در مقدمه کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» مورد اشاره شهید آوینی قرار گرفته و ایشان هدف این سلسله مقالات را یافتن موضع اسلام در برابر توسعه غربی می‌دانند.
نکته‌ای که از همین ابتدا و با بیان موارد فوق به ذهن خطور می‌کند این است که آیا علم در نظر ایشان معضل و مسئلۀ انقلاب محسوب می‌شده است که بدان پرداخته‌اند؟
در پاسخ به پرسش فوق می‌بایست به آثار ایشان خصوصاً کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» رجوع کنیم، جایی که شهید آوینی مبادی، غایات و آرمان‌های علم و نظام علمی جدید را معارض با مبانی و اهداف انقلاب اسلامی می‌داند، و برای اثبات این دعوی نیز هم به ذکر پاره‌ای شواهد از خروجی‌های نظام آموزشی مدرن و نظرات اندیشمندان غربی و غرب زده می‌پردازد و هم متعرض مبانی و غایات علم جدید و نظام آموزشی پژوهشی مرتبط با آن می‌شود.
ماهیت علم جدید
علم جدید در نظر شهید آوینی بی‌شک امری جدا افتاده و منتزع از تمدن غرب نبوده و متعلق به‌‌ همان افق می‌باشد. علم غربی که محصول عقل جدید (راسیون) است از ظلمات فرهنگ کنونی غرب نشأت گرفته و اساساً علم در نگاه آوینی نمی‌تواند منفک از غایات و بسترهای تمدنی و فرهنگی خود تصور شود. البته علت اینکه اکثراً تعارضی میان علم جدید و دین نمی‌یابند این است که علم را منتزع از آثار وضعی و غایات توسعه تکنولوژیک ملاحظه می‌کنند. در واقع علم جدید به دلیل اینکه اصلاً متکی بر تجربه می‌باشد و علت ایجاد و توسعه آن، نیاز بشر به استفاده از طبیعت است در عرض علوم نظری و دین نیست. به بیان دیگر مسئله تعارض علم و دین می‌بایست درست طرح گردد، در غیر اینصورت دین نمی‌تواند پیش از آنکه آثار وضعی و تاریخی و صورت‌های اجتماعیِ فراگیر شرک و الحادِ تحقق علم و تکنولوژی جدید ظاهر شود در باب تقابل ماهوی میان این علم و دین حکمی صادر کند. و صد البته سیر تاریخ غرب مدرن مابعد رنسانس و وضعیت ما پس از مواجه با غرب مدرن و تاریخ غرب زدگی و روشنفکری نشان از وجود تعارضی جدی میان علم جدید و دین دارد.
شهید آوینی علم جدید را علم تصرف و تغییر و استیلا در عالم می‌داند و در این مورد تفاوتی میان علوم تجربی و انسانی قائل نمی‌باشد. با توجه به اینکه غایت علم جدید، تصرف در طبیعتِ کمی انگاشته شده است، ریاضیات اولین دانشی است که در نظام آموزشی جدید به دانش آموزان آموخته می‌شود چراکه ریاضی صورت علوم امروزی بوده و مدخل آن نیز محسوب میگردد.
سید مرتضی آوینی علم جدید را دارای تفاوت‌های بنیادین با علم قدیم می‌داند و این تفاوت‌ها را نتیجۀ سیر بشر غربی پس از رنسانس می‌بیند.
علم جدید، علم بیان نسبت‌های جزئی و مقادیر و اسبابِ (و نه علل) میان مظاهر طبیعی است. در نتیجه به لحاظ ماهوی امکان صدور احکام کلی را ندارد، اما جایگاه آن در تمدن غرب علم را تبدیل به ایدئولوژیِ می‌کند که نه تنها داعیۀ صدور احکام و نظریات کلی در باب عالم را دارد، بلکه حضور هیچ شریعت و ساختارِ فکری-اخلاقی متفاوتِ با خود را نمی‌پذیرد. از همین جا مسئلۀ تعارض میان علم و دین آشکار می‌شود، به تعبیر شهید آوینی، علم جدید آنگاه که جایگاه ایدئولوژیک می‌یابد و دست به کار صدور احکام دستوری در باب حیات می‌شود با دین تخالف و تعارض پیدا می‌کند و در نتیجه نظام اجتماعی جهان غیر غربی که تا پیش از رویارویی با غرب مدرن بر دین ابتنا داشته است اکنون دچار نابسامانی و ناهماهنگی می‌شود. چرا که این دو نظام دارای غایت واحدی نیستند و در نتیجه انسان غرب زده دچار تعارض‌های درونی در مواجه با مدرنیته می‌شود.
علم جدید محصول عقل جدید است و عقل جدید نیز نگاهی خاص نسبت به عالم و آدم دارد، نگاهی که علم از آن ناشی شده و تعارض‌های میان علم و دین نیز محصول همین وجه نظر خاصِ "عقلِ علمیِ جدید" است.
هستی در نگاه انسان غربی منحصر در مادۀ فیزیکی و شیمیایی است، در نتیجه تمام ابعاد ماوراءالطبیعی حیات نفی شده و یا سعی در توضیح آن‌ها با سببیت‌های مادی می‌کند. شهید آوینی در بررسی این موضوع به تاریخ‌های تمدن نگاشته شده در غرب اشاره می‌نماید و فقدان بررسی ابعاد معنوی حیات بشر و خصوصاً تاریخ پیامبران را از محصولات همین نوع نگاه می‌داند.
 «عقل علمیِ جدید حتی در هنگام تحقیق در زندگی پیامبران نیز در جست‌و‌جوی این است که تاثیرات شرایط اجتماعی و مقتضیات زمان را بر شخصیت آنان و نتیجتاً بر راهی که آنان در پیش گرفته‌اند دریابد و این امر باز منشأ گرفته از‌‌ همان اعتبار و اطلاق موهومی است که در تفکر جدید برای مدنیت و حیات اجتماعی انسان قائل شده‌اند.»
علم جدید با وجود ناتوانی خود در شناخت ذات موجودات و همچنین علی رغم انکار معنویات، هم اکنون متکفل جهان شناسیِ انسانِ کنونی است و در صورت مذکور واضح است که کار بشر به کفر و الحاد می‌کشد و پذیرش پیش فرض‌هایِ غیبیِ ادیان برای وی غیر قابل قبول می‌گردد.
علوم مدرن، با دایرۀ محدود پدیده‌شناسی و انصراف از معنا و ماورا همه چیز را به واقعیت قابل تجربه تنزل می‌دهند.آوینی در کتاب رستاخیز جان با عباراتی این نکته را در باب مرگ بیان می‌دارد:
 «در علم جدید بدن چون کارخانه‌ای انگاشته می‌شود با دستگاههای دقیق و منظم که بی‌وقفه کار می‌کنند و در این قیاس، مرگ، این سرالاسرار عالم وجود وقفه‌ای است که در کار این ماشین پیچیده می‌افتد. حیرت انسانِ علم زده و مسیطر تکنولوژی نیز در برابر وجود، اعجاب در برابر پیچیدگی است نه حیرت در برابر راز.»
روشن است که آوینی با بیان فوق برخی ذوق زدگی‌ها را که در مواجه با اظهار نظرهای دانشمندان غربی در باب عالم هستی مشاهده می‌شود، غلط دانسته و عباراتِ علمایِ علم جدید را جز تعجب بشر ناسوتی در برابر امر مادیِ پیچیده نمی‌داند و این وضعیت، تفاوتی از زمین تا آسمان، با حیرتِ انسانِ ماقبل مدرن در مواجه با اسرار عالم ذومراتب دارد.
سید مرتضی آوینی مسئله را در همین جا ختم شده نمی‌داند و این تنزل نگاه بشر جدید را نیز واکاوی کرده در پی چرایی این تحول عظیم رخ داده در جان انسان است. وی علت این تغییر را غلبه صورتِ مثالیِ بهیمی بر بشر غربی می‌داند که منجر می‌گردد در فرهنگ غربی و علوم رسمی، از تاریخ، تحلیلی صرفاً ماتریالیستی و اقتصادی داشته باشد.
آوینی علوم انسانی و اجتماعی جدید را اعتباری می‌داند و بر خلاف تلقی رایج حقیقت آن‌ها را جز در کارسازی و تصرف نمیبیند، به همین دلیل علم مدرن امکان نیل به نفس الامر را ندارد و جز به جهل مرکب منتج نمی‌گردد. مضافاً به اینکه در نگاه ایشان علوم جدید، به جهت عدم ابتنای بر حقایق ثابت از دقت و اعتبار ثابتی نیز برخوردار نیستند. ایشان معتقد است که به دلیل حاکمیت اهواء نفسانی و غایات مادی و دنیوی بشر جدید، اقتصاد با مفهوم کنونی آن محور تعیین کننده خط مشی‌های سیاسی، اجتماعی وحتی علمی، فرهنگی و هنری و همچنین نظام آموزشی است.
شهید آوینی در کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب بعد از بیان موارد فوق اضافه می‌کند: «علوم رسمی غربی نه تنها انکشاف از حقیقت عالم نمی‌کند بلکه‌‌ همان گونه که اکنون در جوامع غربی و غرب زده می‌بینیم در اکثر موارد حجاب حقیقت نیز می‌گردد و انسان‌ها را در جهان بینی‌های عجیب و غریب و موهوم و پوچی مطلق سرگردان می‌سازد.»
نسبت علم و تکنولوژی
علم جدید در نظر شهید آوینی صورت انتزاع یافته تکنولوژی مدرن است. علم و تکنولوژی در ماهیت عین یکدیگرند و با سیر تمدن و حیات غربی یگانگی و نسبت ذاتی دارند.
ایشان در جایی دیگر و در بررسی نسبت دین و علم جدید، جدایی این دو از یکدیگر را علت تخصصی شدن علوم و تکنولوژی را نتیجۀ تخصصی شدن علوم می‌دانند.
آوینی با وسواس پس از بیان هر کدام از نکات فوق و در مقالات متعدد، متذکر این معنا می‌گردد که از موارد پیش گفته نباید نتیجه گرفت که ما می‌بایست از توسعه و تکنولوژی اعراض کنیم، زیرا اولاً امکان پشت کردن و چشم پوشی از توسعه برای ما وجود ندارد و ثانیاً علم و تکنولوژی جدید بالذات تعارضی با افق‌های معنویِ حیاتِ دینی ندارند و تغییر نسبت ما با آن‌ها منجر به تغییر ماهیت آن‌ها می‌گردد.
اما در عین حال آوینی معتقد است جامعه ما نمی‌تواند بر محور توسعه تکنولوژیک آن سان که در غرب رخ داده است، وفاق یابد و حیات اجتماعی و تمدنی ما موکول به بازگشت مجدد به عهد دینی و احیاء جامعه اسلامی می‌باشد. بنابر همین مقدمات نظری و با توجه به بلیغ به سلوک معنوی ایشان راهی در نسبت با غرب گشوده میگردد که آوینی از آن به خرق حجاب تکنیک تعبیر میکند . خرق حجاب تکنیک هرچند دارای مبانی و مبادی حکمی نظری است اما اصلاً و اساساً بر سیر و سلوک دینی و تمسک به هبل متین ولایت مبتنی می باشد ، ظریفه ای که به هیچ وجه به قلم در نخواهد آمد و جز به محک تجربه بدان دسترسی نخواهد بود .
نظام آموزشی مدرن
شهید آوینی با بررسی تاریخچه سیستم آموزشی جدید، آن را محصول انقلاب صنعتی و نیازهای پس از آن می‌داند که دیگر در قالب نظام سابق آموزش امکان پاسخگویی به آن‌ها فراهم نبوده است. در نتیجه و با توجه به نسبت مابین سیستم آموزشی و انقلاب صنعتی، آوینی غایت این نظام را تربیت متخصصین و تکنسین‌هایی می‌داند که موجبات به راه افتادن چرخ‌های توسعه اقتصادی را فراهم می‌آورند.
البته پر واضح است که این تغییر در نظام آموزشی منصرف و بی‌ارتباط با مبانی فکری و تحولات انفسی بشر مدرن نمی‌باشد و کاملاً بر مبنای تفکرات غربی بنا گشته است. سید مرتضی آوینی پس از بیان این مقدمه و با تذکر نسبت به ماهیت نظام آموزشی کنونی از نسبت انقلاب اسلامی و نظام آموزشی غربی پرسش می‌نماید.
مسلم است که آرمان انقلاب اسلامی صرفاً توسعۀ حیات مادی و رفاه دنیوی بشر نمی‌باشد و بالعکس با داعیۀ تعالی و تکامل معنوی پا به عرصه وجود گذاشته است پس چگونه می‌توان توقع داشت که سیستم کنونی متخصصین و دانشمندانی تربیت نماید که امکان حل معضلات و پیش برد اهداف انقلاب اسلامی را داشته باشند؟
وحدت حوزه و دانشگاه که از سوی امام خمینی (قدس سره) به عنوان یک راهبرد کلیدی در نسبت مابین دو نظام تحصیلی موجود در همان سالهای آغازین انقلاب بیان شده است در ساختار فکری شهید آوینی نیز - البته با تلقی خاص- به مثابۀ راه حل طرح گردیده است. این پیوند و وحدت نیز پیوند بین دین و علم است و در این میان این دین نیست که باید توجیه علمی پیدا کند بلکه علم باید بار دیگر خود را بر مبنای حقیقت عالم استوار سازد.
البته باید متذکر این نکته باشیم که هرگونه تحول و تغییر در سیستم کنونی مسبوق به اشراف و آگاهی کامل به زوایای متعدد و مختلف نظام و تمدن کنونی است، و از اینجا اهمیت مباحث غرب‌شناختی در مجموعه آثار شهید آوینی مشخص می‌گردد.
یکی از وجوه تفاوت مابین نظام کنونی آموزش و نظام سنتی، نسبت میان علوم در دو سیستم مذکور است. در حقیقت تخصصی شدن علوم و انفکاک آن‌ها از یکدیگر نشان از عدم وجود رابطۀ طولی میان آن‌ها و عدم اعتقاد به یک حقیقت واحد و ثابت و کلی می‌باشد. علوم در تمدن کنونی از یکدیگر و همچنین از اخلاق و حکمت و هنر جدا می‌شوند و همین باعث می‌شود که حتی فلسفه نتواند محور اتحاد علوم واقع گردد. متدولوژی در جایگاه وحدت بخش و در عرصه‌ای که به تعبیر شهید آوینی روش اصالت یافته است، جایگزین حکمت و معرفت دینی و فلسفه می‌شود اما واقعیت آن است که روش توانایی ماهوی برای تکفل این معنا را ندارد. «علوم انسانی نیز نمی‌توانند این اجزای پراکنده را به یکدیگر بچسبانند چرا که علوم انسانی نیز اگر صورت ریاضی پیدا نکنند، فرموله نشوند، مبنای آماری نداشته باشند وتبیین علمی نگردند مورد اعتنا قرار نخواهند گرفت.» فرمول گرایی صفت ذاتی علوم جدید است و فرمول قاعده‌ای ریاضی است. مسئله آنجاست که «علوم انسانی و اجتماعی نیز متعرض ماهیت انسان نمی‌شوند و البته این یکی از صفات اساسی علوم جدید است که اصلاً به ماهیت امور و اشیاء کاری ندارند.»
در تمدن اسلامی و در نظام آموزشی حوزه‌های علمیه، همه علوم حتی ریاضیات و طب و نجوم نیز در پرتو خورشید حکمت الهی تفسیر و تبیین می‌گردند. و همین یکی از نشانه‌های اصلی ابتنای علومِ جهانِ دینی بر معارفِ اصیلِ دین می‌باشد. آوینی یکی از اهداف ما را نیز همین مبتنی کردن علوم جدید بر دین با رسوخ در جوهر آن‌ها در پرتو نور قرآن، در جهاد اعتقادی می‌داند.
در غرب نیز پیش از رنسانس که سرآغاز تحول بشر جدید می‌باشد، همه علوم در پرتو فلسفه قرار داشتند اما امروز فلسفه نیز محتاج تبیین خود با روش‌های علمی است. در غیر این صورت فلسفه نیز تبدیل به لاطائلات و مهملاتی می‌گردد که فاقد معنی و مفهوم محصل است. از همین جاست که فلسفۀ علمی زائیده می‌شود، فلسفه‌ای که غایت خویش را دفاع از رویکرد‌های علمی و تفسیر جهان بر اساس یافته‌های علم تجربی می‌داند.
تحول در علوم انسانی
شهید آوینی انقلاب اسلامی را طلیعۀ تحولی ذاتی در جان بشر جدید می‌داند و بسیار به آینده این حرکت عظیم امیدوار است. وی هرچند وضعیت موجود را نابسامان، نامطلوب و ناهماهنگ با آرمان‌های انقلاب اسلامی می‌داند، امکان تحول را منتفی ندانسته و اولین قدمِ ورود به این مسیر را آگاهی انسان از وضعیتی می‌داند که در آن گرفتار آمده است.
اساساً غفلت علت العلل عدم وجود طلب عمومی برای تغییر و تحول در نظام تمدنی کنونی است. آوینی علت این عدم آگاهی را فقدان وجود فرصت لازم برای تأمل و تفکر در نظم بسیار دقیق و گسترده‌ای که باظرافت تار و پود خود را حتی تا کوچک‌ترین زوایای زندگی شخصی و خانوادگی انسان‌ها کشانده است می‌داند. و اگر نه در خود غرب نیز دانشمندانی هستند که بت تکنولوژی و علم جدید در نزد آن‌ها تقدسی ندارد و برای مثال آوینی از افرادی چون رنه گنون و هیدگر نام می‌برد.
از طرف دیگر آئینه فطرت بشر براثر قرن‌ها زندگی با معیارهای پوزیتیویستی علوم جدید و اقتضائات تکنولوژی و عمل به احکام عملی علوم جدید یعنی اخلاقِ علمی زنگار بسته و از حقیقت خویش دور شده است.
ما می‌بایست ابتدائاً از ذیل ولایت علمی موجود رهایی یافته و حیات خویش را در سایۀ ولایت الهی معنا کنیم. شهید آوینی متذکر می‌گردد که ولایت علمی فقط به معنای آن نیست که متخصصان علوم تجربی بر سر کار باشند بلکه به این معنا است که غایات را نیز علوم تجربی تعیین کنند. البته قیام امام خمینی (قدس سره) و لبیک ملت ایران و پیروزی سیاسی انقلاب اسلامی در نگاه سید شهیدان اهل قلم، خود نشانه‌ای از همین رهایی می‌باشد که هرچند در عرصۀ سیاسی تحقق یافته است، می‌بایست در سایر ابعاد و وجوه نیز جاری و ساری گردد.
کار ما البته با داشتن نمونه‌های محقق تاریخی کمی آسان‌تر نیز شده است. آوینی در بررسی چگونگی تحول در نظام آموزشی کنونی می‌نویسد: «اگر بخواهیم نظام آموزشی بر مبنای اعتقاد به معاد و برای تتمیم مکارم اخلاق بنا کنیم نتیجه کار با کمی تفاوت‌‌ همان چیزی خواهد شد که اکنون در حوزه‌های علمیه عمل می‌شود.»
به تفاوت‌های میان نظام حوزه‌های علمیه و علوم قدیم با علم و نظام علمی جدید کم و بیش اشاره کردیم. آوینی معتقد است بنا کردن یک نظام آموزشی جدید تنها با اضافه کردن چند واحد درسی امکان پذیر نخواهد بود «بلکه یک بازنگری کلی و وسیع و عمیق به محتوی کنونی علوم غربی و ارزیابی آن توسط علمایی که اندیشه آنان بر مبنایِ معرفتی اسلام بنا شده است نیاز است. این بازنگری و ارزیابی باید نخست از علوم انسانی آغاز گردد و سپس به دامنه علوم تجربی نیز کشیده شود. اگر این ارزیابی و تطبیق از علوم انسانی آغاز گردد لاجرم علوم تجربی را نیز در برخواهد گرفت چرا که اصولاً بر خلاف آنچه عموم می‌پندارند علوم تجربی بنیان، جهت و حتی روش پژوهشی خویش را از فلسفه غربی اخذ کرده‌اند.»
البته‌‌ همان طور که پیش از این نیز بیان شد، این بازنگری و اجتهاد در علوم رسمی صرفاً با آگاهی از علوم و معارف دینی و اسلامی ممکن نیست و شناخت و اشراف و تخصص نسبت به خود این علوم نیز نیاز می‌باشد.
تکنیک که در نظر شهید آوینی ماهیت و ذات علوم جدید از جمله علوم انسانی می‌باشد جز با خرق حجاب آن متحول نخواهد شد و در غیر این صورت قهر تکنیک ما را مجبور به رعایت اقتضائات آن -که در تخالف با غایات حکومت و نظام اسلامی است- می‌کند.
خرق حجاب تکنیک اولاً نیازمند استمداد از روح ولایت و ثانیاً شناخت و معرفت نسبت به تکنیک و زوایا و ابعاد آن می‌باشد و سپس برقراری نسبتی متفاوت که منجر به تحول در ماهیت و اهداف و غایات نظام تکنیک می‌شود.
شهید سید مرتضی آوینی در عبارتی از کتاب "آغازی بر یک پایان" به شکل خلاصه نظریه خویش را بیان می‌دارد.
 «ما باید در صدد تسخیر روح و جوهر تمدن جدید برآئیم نه جسم آن. ما نباید تسلیم‌‌ همان نسبتی شویم که بین بشر جدید و تکنولوژی و متدولوژی وجود دارد. تسخیر جوهر تمدن جدید در گرو همین تغییر نسبت است و اگر نه گزینش آن سان که ما انتظار می‌بریم، امکان پذیر نخواهد بود.»
توضیح مفصل‌تر نظریه فوق هرچند در مقاله تکنیک در سینما تا حدی بیان شده است، اما برای تقرب به معنای آن می‌بایست به تجربه محقق سید مرتضی آوینی در پیاده سازی این نظریه در سینما رجوع نمائیم. در حقیقت مجموعۀ فیلم‌های مستند روایت فتح که شهید آوینی عنوان سینمای اشراقی را برای آن می‌پسندید حاصل تجربه اشراقیِ آوینی در خرق حجاب تکنیک سینما و برقراری نسبتی جدید با آن می‌باشد. دو مقاله از جلد سوم کتاب «آئینه جادو» یعنی مقالات یک تجربه ماندگار و نگاهی دوباره به روایت فتح بخش قابل بیان و نگارشِ تجربه آوینی در جریان مستند سازی‌اش می‌باشد و مابقی اساساً قابلیت به بیان درآمدن را ندارد و می‌بایست به جان آزموده شوند.
نتیجه گیری
آوینی علم جدید را حاصل برقراری نسبتی جدید با وجود می‌داند. علمی که مناسب و متناسب با وضع جدید بشر غربی بود و ما نیز بواسطۀ شیفتگی در برابر ابزار و آلات تکنیکی مجبور به اخذ و اقتباس آن‌ها شدیم.
علم جدید صورتی ریاضی دارد و جهان هستی را به شکل کمّی و قابل محاسبه می‌بیند و در پی تغییر، تصرف و استیلا بر طبیعت است. آوینی علوم مدرن را از کشف نفس الامر ناتوان دانسته، حقیقت آن‌ها را جز اعتبار بشر برای کارسازی و تصرف در عالم نمی‌داند.
علوم انسانی و فلسفه غرب در نگاه سید مرتضی آوینی مبنای علوم تجربی غرب بوده و برای تحول و تغییر در علوم تجربی ابتدا می‌بایست در علوم انسانی تحول ایجاد نمائیم.
نظام آموزشی مدرن نیز ساختاری است که در پی پدید آمدن نیاز اروپای صنعتی به نیروی کار متخصص شکل پذیرفته است و غایت آن نیز تولید تکنسین‌هایی برای برطرف کردن نیاز کارخانجات و صنایع می‌باشد.
تغییر و تحول در علم جدید با آغاز انقلاب اسلامی شروع گشته است و هم اکنون این وظیفه بر عهده ماست که با اشراف نسبت به این علوم و همچنین با آگاهی و معرفت دینی به برقراری نسبتی جدید با تکنولوژی و علم بپردازیم و صد البته این کار با اراده صرف انجام نخواهد پذیرفت و نیاز به رجوع به روح ولایت دینی و استمداد از آن دارد.
آوینی با طرح نظریه خرق حجاب تکنیک و با محقق ساختن آن در مجموعه فیلم‌های "روایت فتح" راهی را که خود پیموده است پیش روی ما می‌گشاید تا با قدم گذاردن در آن به نظامی علمی دست یابیم که نه تنها نسبت به آرمان‌ها و غایات بلند انقلاب اسلامی بی‌تفاوت نباشد بلکه در هماهنگی و تناسب با آن موانع و معضلات را از پیش پای ما بردارد و مسیر نیل به مدینه اسلامی را هموار‌تر سازد.
منابع و مآخذ
۱.     آوینی، مرتضی. توسعه و مبانی تمدن غرب. تهران: ساقی، ۱۳۸۶
۲.     آوینی، مرتضی. رستاخیز جان. تهران: ساقی، ۱۳۸۶
۳.     آوینی، مرتضی. فردایی دیگر. تهران: ساقی، ۱۳۸۶
۴.     آوینی، مرتضی. حلزون‌های خانه به دوش. تهران: ساقی، ۱۳۷۶
۵.     آوینی، مرتضی. آغازی بر یک پایان. تهران: ساقی، ۱۳۸۶
۶.     آوینی، مرتضی. آینه جادو. جلد ۱. تهران: ساقی، ۱۳۷۷
۷.     آوینی، مرتضی. آینه جادو. جلد۳. تهران: ساقی، ۱۳۸۶
۸.     آوینی، مرتضی. انفطار صورت. تهران: ساقی، ۱۳۸۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی