بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

۴۹ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

مستقل از کجا ؟

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۶ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 3 / 9 / 1388

استقلال داعیه ای است که اکثر قریب به اتفاق تشکل های دانشجویی مدعی آن هستند . اینکه هر کدام از این مجموعه های دانشجویی تا چه حد و اندازه ای به این ادعای خود پایبند هستند موضوع این وجیزه نیست بلکه هدف حقیر از نگاشتن آنچه می خوانید پاسخ کوتاهیست به سوال دوستی راجع به اینکه شما از چه چیزی ویا چه کسی مستقل هستید ؟


هر چند جواب تام و تمام به این سوال نیازمند بررسی تحولات دست کم 30 سال اخیر جنبش دانشجویی در ایران عموماً و انجمن های اسلامی خصوصاً می باشد و قضاوت در این رابطه که آیا اتحادیه ی انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل حقیقتاً به این موضوع وفادار مانده اند یا نه قطعاً مرجع صالحی می طلبد که تصدیق می فرمائید که من آن مرجع نمی توانم باشم ، هر چند نظر شخصی خود را دارم .


هدف من نشان دادن ابعاد گوناگون این ادعاست و نه اثبات به وقوع پیوستن و یا نه پیوستن آن .


انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل در حقیقت خود را اولاً از وابستگی به احزاب و گروههای سیاسی مستقل می داند ، هر چند ممکن است ( و همینطور نیز هست ) که به یک جریان در یک برهه ی زمانی خاص نزدیک تر بوده باشد اما خط گیری و جهت دهی به این تشکل دانشجویی از سوی این جریانات خط قرمزیست که نباید شکسته شود .


نکته بعدی در این رابطه آن است که انجمن های اسلامی به مثابه ی سردمداران جنبش دانشجویی مسلمان در دانشگاهها چه پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی و چه پس از آن همیشه به اصول اساسی اسلام ناب محمدی که به گفته امام عزیزمان اسلام مبارزه و جهاد می باشد وفادار بوده عدول از ارزشهای اسلامی را بر نمی تابد فلذا از جریانات فکری چپ مارکسیستی و راست لیبرال و همچنین جریانات التقاطی و منحرف مستقل بوده تنها به مراجع اصیل اسلام که همانا حوزه های علمیه و در راس آن مقام ولایت فقیه باشد پایبند خواهد بود .


مسئله ای که تاکید بیشتر بر این موضوع را موجب می شود نقاط انحرافی است که طی این چند دهه در جنبش های دانشجویی پدید آمده ( از جمله در انجمن های اسلامی طیف علامه و ... ) که اغلب آن یا بواسطه ی وابستگی های پیدا و پنهان به گروها و جریانات سیاسی داخلی و خارجی بوده که باعث آلت دست شدن این جنبش ها شده و یا بدلیل فهم غلط و بدون رجوع به منابع و مراجع اصلی و اصیل اسلام باعث به وجود آمدن ابتدائاً انحرافات کوچک و در طول زمان موجب پدید آمدن زوایای غیر قابل اغماض با میثاق های اصیل جنبش دانشجویی مسلمان شده است . که نمونه ی بارز آن را در حمایت طیف غیر قانونی علامه از جنایات اسرائیل در غزه مشاهده کردیم .


خلاصه کلام آنکه انجمن های اسلامی مستقل از وابستگی آشکار و نهان به هر گروه و حزب سیاسی داخلی و خارجی تحت هر عنوانی برائت می جوید و همچنین تنها مرجع قابل اعتماد در پریشانی های فتنه های سیاسی و فرهنگی را ولایت می داند ریسمانی که هر که به آن چنگ زند رستگار است .


والسلام علی من التبع الهدی


سوره مبارکه احزاب آیه 23 :

 

« و من المومنین رجال صدقوا ما عهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا »

« از میان مؤمنان مردانى‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند »

آن رکن پنجمی

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۴ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 15 / 9 / 1388

(این یادداشت در اصل سرمقاله شماره سوم هفته نامه سوزنبان است)


مروی است( از اما علی ابن موسی الرضا) که بنای اسلام بر پنج رکن است. و پنجمین آنها که مهمترین نیز است و چهار رکن دیگر بر آن استوارند ولایت است.


پرداختن به حقیقت ولایت به مثابه رکن اساسی دین مبین اسلام هم از گنجایش این قلم بیرون است و هم این این ستون مجال بررسی تمام وجوه آن را ندارد. منتهی هدف حقیر از نگاشتن آنچه می خوانید سوالیست که مدتی ذهنم را مشغول به خود داشت. بهتر آن دیدم تا با طرح برخی از شقوق آن بابی برای آغاز بررسی های دقیق تر این موضوع بگشایم


آیا واقعا با خود اندیشییده اید که این ولایت که بنای اسلام بر آن استوار است حقیقتا چیست ؟


آیا ولایت پیش گفته در کلام امام رضا (ع) وابسته به زمان و در محدود عصر خاصی است یا حقیقتی ثابت و ابدی است ؟ نسبت بین دیگر ارکان واصول دین اسلام با ولایت چگونه است ؟


آیا اساسا ولایت به حوزه فردیات انسان مسلمان محدود می شود و یا امور اجتماعی و فردی نیز متاثر از آن است؟ ولی کیست ؟ و این ولایت چگونه دراو ظهور می یابد ؟ وظیفه مسلمانان و موالی در برابر ولی چگونه است ؟ نحوه شناختن ولی و حدود اختیارات و وظایف او در زمان غیبت امام معصوم چگونه است ؟


وهزاران سوال از این قبیل که شاید دهه ولایت آغاز مبارک و میمونی برای پرداختن هر چه عمیق تر به آن می باشد.


والسلام علی من اتبع الهدی

اصالت های فراموش شده

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۳ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 18 / 9 / 1388

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله چهارمین شماره هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است .)



16 آذر یادآور شهادت 3 تن از دانشجویان دانشگاه تهران در جریان اعتراض به ورود نیکسون به تهران و اهدای دکتری افتخاری به وی می باشد .


آنچه این روز را اینچنین اهمیت بخشیده است و از سایر مناسبت های مرتبط با جریان جنبش دانشجویی امتیاز بخشیده است رویارویی عریان دو جریان عدالت طلب دانشجویی و مستکبر جهانی است .


شاید سخن به گزافه نگفته باشیم اگر ادعا کنیم که 16 آذر یکی از از گرانیگاههای جنبش دانشجویی در سیر تطور خود می باشد و همچنین تاثیر آن بر حادثه ی عظیمی چون انقلاب اسلامی بسیار مهم و قابل توجه است .


نکته ای که بازخوانی مجدد ماهیت حوادث رخ داده در 16 آذر را مهم می سازد فراموش شدن اصول اساسی جنبش دانشجویی است . اصولی که اصالت جریانات دانشجویی در گرو پایبندی به آن است .


اصولی از قبیل استکبار ستیزی ، عدالت طلبی ، استقلال طلبی و عدم وابستگی به گروههای سیاسی داخلی و خارجی .


16 آذر امسال از جهاتی با سالهای گذشته متفاوت است و آنهم قرار گرفتن جنبش دانشجویی در آزمون انتخاب میان وابستگی و پشت کردن به آرمانهای اصیل ملت مسلمان ایران و حمایت از جریان وابسته و منحرف و یا اعلام دوباره استکبار ستیزی و پایبندی مجدد خود به آنچه اصالت آن در گرو آن است .


خون شهدای 16 آذر هنوز بر پهنه ی دانشگاه گرم است و نظاره گر آنچه امروز ما دانشجویان رقم خواهیم زد .


والسلام علی من التبع الهدی

جای خالی هماهنگی

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۱ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 11 / 12 / 1388

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله شماره هفتم هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است )


مخاطب اصلی این نوشتار در اصل مسئولین و فعالین تشکل های دانشجویی هستند هر چند مطالعه ی آن برای کسانی که با دغدغه در پی یافتن پاسخی برای سوال تکراری «چرا این همه ناهماهنگی ؟» هستند می تواند جالب باشد .


بسیار دیده و شنیده اید که در یک محیط اجتماعی (مثلا یک شهر ، دانشگاه و ...) ارگان های فرهنگی و سیاسی متفاوت که دارای مدیریت های مختلفی هستند برنامه هایی با اهداف و گاهاً سبک و سیاق تکراری اجرا می کنند .سوالی که همیشه بعد از مشاهده این معضل به ذهن متبادر می شود این است که چرا این ارگان ها هماهنگ عمل نمی کنند تا دست کم انرژی و هزینه ی کمتری را متقبل شوند ؟


این مشکل کم و بیش در دانشگاه ما هم البته به شکلی دیگر سابقه دارد هرچند در این مقال در پی ذکر مصادیق آن نیستم .


نبود هماهنگی و نحوی دورافتادگی عجیب میان تشکل های دانشگاه برای هر فردی که فقط چند هفته در یکی از این تشکل ها فعالیت کند امری بدیهی و اظهر من الشمس است ! گاهاً می بینیم که برنامه ای که می شود با یک هماهنگی ساده ی تلفنی برای مثال میان دو تشکل مهم و تاثیر گذار دانشجویی دانشگاه یعنی انجمن اسلامی مستقل و بسیج دانشجویی با سطح کیفی و صرف هزینه های مادی و معنوی بسیار کمتری برگزار شود بدلیل عدم وجود هماهنگی یا اساساً بوقوع نمی پیوندد یا در حد و اندازه هایی که باید باشد نیست .این جریان بوضوح در مورد نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری و کانون ههای زیر مجموعه آن ، امور فرهنگی و کانون هایش ، کانون پیام زیتون ، انجمن نسل نو هم صادق است . اجازه بدهید نکته ای را که خودم تجربه کرده ام به شما بگویم و آن هم این است که بعضاً برنامه ای که با همکاری تشکل دیگری انجام داده ایم نه تنها بسیار با کیفیت تر و مفید تر بوده است بلکه انجام آن به مراتب شیرین تر و با صرف انرژی کمتری بوده است مضافاً به اینکه بدلیل تقسیم مسئولیت ها سرعت پیشبرد کار افزایش یافته و برنامه بدلیل فرسایشی شدن روند پیگیری ها در سیستم معیوب اداری بلاتکلیف رها نشده است ، سرنوشتی که گریبانگیر بسیاری از پروژه های فرهنگی و سیاسی همین انجمن اسلامی مستقل هم شده است .


ممکن است متولیان امر با ذکر این که چندین و چند جلسه بدین منظور (هماهنگی) میان تشکل ها برگزار کرده اند مسئولیت را از خود سلب کنند در حالیکه عرض حقیر اصلاً نبود جلسات نیست چه آنکه اگر برای ایجاد این مهم برگزاری جلسات کافی میبود (لازم البته هست ) وضعیت قطعاً بدین منوال پیش نمی رفت .


نکته ای که از نظر اینجانب کلید حل این معضل در آن نهفته است حاوی دو بخش است : اول اصلاح ساختارهای فرهنگی و اداری دانشگاه به شکلی که اجرای پروژه های فرهنگی و سیاسی را هر چه بیشتر به فضای همکاری و تقسیم کار میان تشکل ها بکشاند نه اینکه این شکاف را بیشتر کند . و دوم ، مسئله ای که مربوط به مسئولین دانشجوی تشکل ها میشود و آنهم دست برداشتن از بعضی دلبستگی های صنفی و تشکیلاتی است که به آنها اجازه نمی دهد نام تشکل دیگری را پای برنامه ببینند .


هر چند قصد نصیحت ندارم اما باید بی رودربایستی به دوستان خود تذکر بدهم که برادران و خواهران عزیز اگر من و شما مسئولیتی را بر عهده گرفته ایم که کاری را از پیش ببریم و اگر انشاءالله این سمت را با اخلاص قبول کرده ایم دیگر چه جای این چرتکه اندازی های مادی و بچگانه است که میخواهیم به هر قیمتی (توجه کنید هر قیمتی) هم که شده خودمان و فقط و فقط خودمان کارها را انجام دهیم . مطمئن باشید سنگی که شما حتماً به تنهایی نخواهید توانست برداشت با همدلی و همکاری با آسانی از سر راه بر میداریم . انشاءالله

محکمات و متشابهات اندیشه امام خمینی (ره)

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۰ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 16 / 12 / 1388

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله شماره 8 هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است .)


« هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ » سوره مبارکه آل عمران – آیه 7


«اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن آیات محکم است ، آنها اصل و اساس کتاب اند و بخشی دیگر آیات متشابه است ولی کسانی که در قلوبشان انحراف است برای فتنه انگیزی و طلب تفسیر ، از آیات متشابهش پیروی می کنند ، و حال آنکه تفسیر واقعی و حقیقی آنها را، جز خدا نمی داند . و استواران در دانش می گویند : ما به آن ایمان آوردیم ، همه (چه محکم و چه متشابه) از سوی پروردگار ماست . و جز صاحبان خرد متذکر نمی شوند » ترجمه استاد حسین انصاریان


آنچه در آیه مبارکه فوق در باب تقسیم آیات و تفسیر آنان آمده است عقلاً در تمام گونه های تفکر چه در باب اشخاص و چه در مورد نظام های فکر جاری است . به بیان دیگر در چارچوب فکری هر فرد یا اندیشه ی او، بعضی نقاط نقش محوری را بازی می کنند و از وضوح و بساطت بیشتری برخوردارند و امکان تاویل و تفسیرهای ناروا از آنها کمتر است که قرآن کریم از این بخش به محکمات یاد کرده است ؛ و بخشهای دیگری وجود دارد که خالی از امکان تفاسیر نادرست نیست و در حقیقت بایستی در حاشیه ی محکمات و با رجوع به آنها مورد مداقه قرار گیرد این قسمت را متشابهات میخوانیم .


بدیهی است که حضرت امام (قدس سره) نیز بعنوان یک اندیشمند بزرگ که دارای تالیفات ، سخنرانی ها ، پیام ها ، بیانیه ها و مهم تر از همه اعمال و تصمیمات متعددی میباشد از قاعده ی فوق مستثنی نیست .


احتمالاً کسی نسبت به موارد بالا، نظر مخالفی نداشته باشد و مشکل تنها جایی آغاز میشود که فرد یا گروهی شروع به تفسیر افکار حضرت امام (قدس سره) میکنند و بنا به نظر و مقصود خود محکم و متشابه اندیشه های این بزرگ مرد را تعیین می نمایند .


راه چیست ؟ آیا گریزی از اینهمه تفاسیر متفاوت و گاهاً متضاد نیست ؟ آیا خمینی کبیر نیز بایستی مانند بسیاری از دیگر متفکران بزرگ تاریخ (همانند شریعتی ، طالقانی ، جلال آل احمد و...) توسط برخی از گروهها مصادره به مطلوب شود و هر زمان که نیاز شد با سوء استفاده از کلمات او بر خلاف راه و هدفش قدم بردارند ؟ قطعاً پاسخ ، منفی است !


پاسخی که بنظر حقیر می رسد از چند بخش تشکیل شده است :


اول ، قول و فعل حضرت امام(قدس سره) فقط و فقط در چاچوب اسلام ناب قابل تفسیر است و اساساً هر تفسیری از جانب هر فردی حتی نزدیک ترین افراد به شخص امام که به مخالفت با اسلام ناب چه صراحتاً و چه دلالتاً بینجامد راهی به حقیقت کلام و رفتار این مرد الهی نخواهد برد و سرابیست گوارای کوردلان !


دوم ، از امام آثار مکتوب بسیاری برجای مانده است که در یک تقسیم بندی کلی به دو بخش سخنرانی ها و پیام ها –مجموعه 22 جلدی صحیفه امام- و آثار قلمی و خودنوشته ایشان تقسیم میشود . آنچه واضح بنظر می رسد اینست که در مقام تفسیر قطعاً آثار مکتوب ایشان محور و مبنا است نه متون پیدا شده از سخنرانی ها چرا که اولاً مخاطب سخنان ایشان در سخنرانی ها معمولاً مردم عامی بوده اند و دوماً برای فهم درست این کلمات بایستی شرایط و اوضاع و احوال زمانی و مکانی ایراد آنها مورد توجه جدی قرار گیرد ، موضوعی که معمولاً ناآگاهانه یا غرض ورزانه موجب برداشت های ناصواب از اندیشه های ایشان میشود .


سوم ، بعضی از نقاط در منظومه ی تفکر ایشان به لحاظ کمی از بسامد بیشتری برخوردار است و حضرتشان تاکید فراوانی بر آنها داشته اند که نشان از محوری و مهم بودن آنها در چارچوب اندیشه ای ایشان است . موضوعاتی مانند اصل ولایت مطلقه فقیه ، استکبار ستیزی ، استقلال طلبی ، توجه به مستضعفین ، اسلام ناب در برابر اسلام آمریکایی ، ساده زیستی و مبارزه با اشرافیت و مواردی از این دست .


چهار ، نکته ای که میتواند ما را در تفسیر درست سخنان ایشان یاری دهد توجه به برخی از تصمیمات و واکنش های حضرت امام (قدس سره) در برخورد با موضوعات و موانع گوناگون است ؛ در حقیقت این موارد تجلی عملی تفکری است که به ایشان منتسب است و اگر کسی خود را خط امامی میداند بایستی نسبت درستی با این برهه هایی از تاریخ برقرار سازد . برای مثال کلیه حوادثی که منجر به انقلاب اسلامی شد (مانند برخورد با مجاهدین قبل از انقلاب) ، رفتارهای امام و برخوردشان با موضوع جنگ تحمیلی ، جریان بنی صدر ، عزل آقای منتظری ، برخورد با منافقین قبل از انقلاب و ... .


نکته ی پایانی لازم به ذکرآنست که همانطور که در آیه مبارکه آمده است مفسران قرآن کریم بایستی خردمندان و مومنان به کلیت قرآن باشند و مصداق" یکفر ببعض و یومن ببعض" قرار نگیرند تفسیر و تاویل سخنان امام خمینی(قدس سره) نیز باید توسط افرادی انجام شود که اولاً به تمام نظام اندیشه ای ایشان معتقد باشند (چه در عمل و چه در نظر) و ثانیاً به لحاظ تاریخی تسلط کافی بر رویدادهای زمان حیات حضرت امام داشته باشند . مسلم است که در این بین صرف قرابت نسبی و سببی و یا داشتن چند حکم از حضرت ایشان یا چند مرتبه زیارت کردن امام در زمان حیاتشان برای انجام این مهم کافی نخواهد بود و چیزی بیشتر از این ظواهر گمراه کننده نیاز است ، کما اینکه یک جوان بیست و چند ساله که اصلاً امام را ندیده است میتواند به مراتب صلاحیت بیشتری برای سخن گفتن از ایشان داشته باشد .


افرادی که چه از ابتدا و چه در طول زمان با امام و تفکرش خصوصاً در حوزه هایی مانند استکبارستیزی ، ساده زیستی ، مبارزه با اشرافیت ، مخالفت و معارضه داشته اند (بیشتر در عمل و رفتارشان) چگونه می توانند با وقاحت تمام و با ادعای در خط امام بودن و خویشاوندی با امام بر کرسی تفسیر سخنان خمینی کبیر تکیه بزنند ؟


پس ای الواالباب در جستجوی سرچشمه های اندیشه ی پاک و نورانی روح خدا دست به دامن فرزندان حقیقی او بشویم ! والسلام

تکیه سید الشهدا در محله ارمنی ها

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۴۶ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 2/ 2 / 1389

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است)


هفته گذشته به مناسبت سالروز شهادت سیدنا الشهید مرتضی آوینی بزرگداشتی گرفته بودیم در انجمن اسلامی که برنامه ای بود متشکل از سه همایش و یک نمایشگاه کتاب .


گروهی که متولی برگزاری این یادواره بودند تمام تلاش خود را برای هر چه بهتر برگزار شدن این برنامه انجام دادند (البته هر چه کردیم در خور شان شهید آوینی نخواهد بود) خصوصاً در زمینه تبلیغات از انواع ایده ها بهره بردند تا اطلاع رسانی در حد کفایت نه تهوع انجام شود . علی رغم تمام این تلاش ها استقبال از همایش ها به لحاظ کمی زیاد نبود هر چند از حیث کیفی رضایت برگزارکنندگان جلب شد ، انشاالله سیدنا نیز راضی شده باشند .


جناب حجه الاسلام و المسلمین محسنی که از سخنرانان یکی از همایش ها بود در ابتدای سخنانش گفت که در محله ی ارمنی ها تکیه ی سیدالشهدا را کوچک می گیرند تا اگر جمعیت محدودی آمدند آنقدر ها به چشم نیاید .هر چند غربت شهدا و علی الخصوص شهید آوینی در جامعه ی اکنون زده ی ما امر جدیدی نیست اما تعجب اینجاست که پرداختن به اندیشه های مرتضی آوینی که بدون شک هنوز هم موضوع دست اول و مبتلا به جامعه ی ما است خصوصاً در محیط های آکادمیک !! مثل دانشگاه قم که بایستی محل منازعات فکری و علمی باشد آنقدر با بی علاقگی قشر به اصطلاح دانشجو روبرو میشود که نمیتوان نسبتی مناسبت میان تفکر با دانشگاه جز همان تکیه سید الشهدا و محله ی ارمنی ها برقرار کرد !


دانشجویانی که به صراحت جز برای کیک و ساندیس و یا دیدن فلان شخصیت مشهور رسانه ای و یا سیاسی و آنهم نه برای استماع سخنان وی بلکه صرفاً برای دیدن و احیاناً گرفتن عکس یادگاری ! به همایش ها و سمینارها می آیند حقیقتاً چه نسبتی با نامی که با انبوهی ادعا آن را یدک می کشند دارند ؟! هرچند این ابتذال دستمایه ی برخی تشکل ها و مسئولین فرهنگی برای پر کردن بیلان کاری خود شده است و آنها تا با هدف تبلیغات و نهایتاً پرکردن سالن های همایش فقط و فقط شخصیت های رسانه ای جنجال برانگیز را دعوت مینمایند و در این میان آنچه ذبح می شود فرهنگ ، علم و تفکر است .


وقتی سالن همایش دانشگاه به محلی برای تبادل بلوتوث و ارضای عقده های حقیر مشتی کودک تبدیل میشود چه انتظاری از این دانش گاه میتوان داشت ؟ تولید علم ؟ ارتقای فرهنگ ؟ عدالت طلبی ؟ تعالی ؟ و یا تنها ابتذال ، ابتذال و ابتذال ...


وقتی کتاب خواندن منحصر میشود در معدود کتاب های درسی و آنهم فقط برای گرفتن نمره قبولی در امتحان پایان ترم آیا باید توقع بیشتر از بابت فرهنگ این مملکت داشت ؟


وقتی محدود دانشجویان فعال و دغدغه مند هم از اساتید و مسئولین دانشگاه به جای تشویق و ترغیب فقط تحقیر و مانع تراشی و دعوت به سر در آخور خود کردن و بیخیالی می بینند ، دیگر میتوان انتظار داشت دانشگاه به محلی برای آغاز تحول در جامعه شود ؟


وقتی ... بگذریم


این وجیزه را از سر عصبانیت نگارنده آن ندانید که حقیر و دوستانم اساساً با تصور سالنی مملو از جمعیت مشتاق دانستن و فهمیدن این مراسمات را برگزار نکردیم ، به هر حال اینجا دانش گاه است دیگر ؟ ما هم دانش جوئیم ، منتهی این را نوشتم تا بلکه و خدایی ناکرده از این خواب نمره و کلاس و درس بیرون بیائیم و راهیی جز سلف و خوابگاه را بجوئیم شاید فرجی حاصل آمد !

این ره که تو میروی !

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۴۵ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 14 / 2 / 1389

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله شماره یازدهم هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است .)
گاهی شنیدن برخی از خبرها بیش از آنکه من را متاثر کند متعجب می کند . یعنی اتفاقی که بنظر ناراحت کننده می رسد من را بیش از آنکه ناراحت کند به فکر فرو می برد ؛ یکی از این خبرهای ناگوار را چند وقتی است بچه های دانشگاه به خیال اینکه مطلع نیستم دائما به من گوشزد می نمایند ، دوباره شرکت های هرمی در دانشگاه فعال شده اند !
احتمالا این خبر برای عده ای اساساً نه ناراحتی به همراه دارد و نه تعجب بلکه اتفاقی است که به آنها مربوط نیست مثل سایر اتفاق ها اصلاً مگر چیزی به آنها مربوط میشود ؟ برای من اما عجیب بود که در دانشگاه قم این پول بازهای دغل پیشه توانسته اند کاسبی به هم بزنند و عده ای ساده لوح را به خیال پیمودن ره صد ساله در یک شب سر کیسه کنند و بعد هم قیافه حق به جانب بگیرند و برای کلاهبردایشان لفافه ی شرع و قانون و اقتصاد درست کنند بلکه عده ای بیشتر در هرم پول سازی آنها شریک شوند و جیب آنها سنگین بشود .
تعجبم از اینجا بود که چطور بعد از اینهمه مقاله و گزارش و خبر و صدور فتوا و بعد از گذشت چند سال از رکود بازار هرمی ها دوباره و این دفعه در دانشگاه باید شاهد فعالیت آنها باشیم . فعالیتی که هر چند این بار پیچیده در توجیهات مغلطه آمیز شرعی است و از استدلال های سبک اقتصادی هم سود می برد اما بیشتر از همه از حرص و طمع سریع و بی زحمت پول دار شدن ما سوء استفاده می کند . تا کی میخواهیم اینگونه ضربه بخوریم ما قشر به اصطلاح فرهیخته و جوان این مملکت خدا عالم است ؟!
البته طرف دیگر قضیه کم کاری و بی توجهی عجیبی است که حراست محترم که به کوچکترین رابطه ی مشکوک دختر و پسرها حساس هستند از خودشان نشان می دهند ؟! این همه نیروی پیدا و پنهان برای کنترل مشتی دختر و پسر که به هم نگاه چپ نکنند ؟ یا وظایف دیگری هم در دستور کار شما هست ؟
بگذریم ...
بدبختی آنجا بیشتر رخ می نماید که بعضی از اساتید محترم ؟؟! هم از دور و نزدیک دستی بر آتش بازاریابی شبکه ای دارند و در دانشگاه از واحد خواهران و برادران مشغول پرزنت کردن هستند ! گویا آب بیشتر از آنچه فکر میکردیم از سرچشمه گل آلود است و خانه نگران کننده تر از آنکه تصور میکردیم از پای بست ویران !
نیاید فردا پیش من صدایتان را بالا ببرید که تو نمیدانی و این شرکت محترم هرمی نیست ، شبکه ایست و گلدکوئست نیست ، کیو آی است و حرام نیست ، حلال طیب و طاهر است و ... آنچه برای ورود به این شبکه ها نیاز است نه این توجیهات که طمع کودکانه ایست که نفس ما خوب دست روی آن گذاشته است دوستان ! بروید نگاهی به راهی که می روید بیندازید ، این ره که می روی برادر من ( وخواهرم) به ترکستان است شک نکن !
همینقدر راحت اعتبار و اندوخته ی چند سال دانشجو بودنت را خرج گرفتن دویست سیصد هزار تومان پول از این و آن رفیق نکن ! پرزنت کردن که جای خود !
اعتقادی به کپی کردن در نشریه ندارم و همه جور استدلال فقهی و قانونی و اقتصادی در اینترنت و مجلات و روزنامه ها هست ، بهتر از آنچه من و دوستان میخواستیم برای بیدار کردن تو بنویسیم ! برای همین هم هست که این دل نوشته را آغشته به استدلال نکردم تو که استدلال نیاز نداری، داری ؟ خودت را گول نزن خواهش میکنم ، دیگران را هم .
بگذریم هفته ی دیگر شماره ی آخر سوزنبان منتشر می شود ، نمیدانم سال بعد سوزنبان خواهد بود یا نه ولی مطمئنم که من سردبیر نخواهم بود پس هرچه تقدیر و تشکر هست زودتر نثار بفرمائید که یک وقت دیدید اگر بارگران بودیم رفتیم ...
حرفهای سوزنبانی را هفته دیگر میزنم در آن آخرین نامه !
والسلام علی من التبع الهدی

آسیب شناسی رخوت دهم و پایانی

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۴۴ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 14/ 2/ 1389

(این یادداشت در اصل برای شماره یازدآهم هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است)

11) دولت احمدی نژاد : طرح این مسئله به احتمال زیاد در بادی امر عجیب بنظر می رسد ، چرا که تصور بر آن است که زمانی که یک دولت اصول گرا و با جهت گیری های تقریباً انقلابی بر مسند کار تکیه زده باشد قاعدتاً باید بستر آماده تری برای فعالیت دانشجویان انقلابی و مذهبی فراهم باشد ، حال آنکه در واقع اینگونه نیست !
اگر در این زمینه از مدیریت فعلی و قبلی دانشگاه قم و موضع گیری های سیاسی آنها صرف نظر کنیم و نقش بازدارنده ی آنها در برخی زمینه ها را نادیده بگیریم باید اذعان نمائیم که با بر سر کار قرار گرفتن دولت های اصول گرای نهم و دهم نحوی حالت استغنا و راحتی خیال گریبان گیر طیف مذهبی دانشجویان شده است که ناشی از تصور غلط آنها نسبت به فضای سیاسی – فرهنگی جامعه می باشد . تصوری که فعالیت آنها را تنها زمانی ضروری می کند که مخالفین علناً و به شکل محسوس دست به تخریب و یا تضعیف بنیان های فکری ،فرهنگی ،اخلاقی و سیاسی جامعه زده باشند و در واقع مردم اصولاً در هنگام وجود خطر قریب الوقوع دست به کار دفاع و مقابله می شوند و گویی وظیفه ای برای پیش برد اهداف متعالی انقلاب اسلامی – در تمامی حوزه ها – و تلاش در جهت توسعه ارزشهای بنیادین اصیل اسلامی نداریم و فقط بایستی به برخی سطحیات از فرهنگ و سیاست موضع گیری نمائیم .
نکته ی مغفول مانده این است که به راستی چه کسی باید به همین دولت برای پیش برد اهدافش کمک برساند ؟ آیا دولت یک بسته از قبل آماده شده است که ما فقط باید برای رای آوردن آن تلاش کنیم ؟ اصلاً در همین فضای محدود دانشگاه کدام دانشجو باید تشکل های مذهبی و انقلابی را برای فعالیت موثرتر یاری کند ؟ و چگونه بدون هیچ احساس مسئولیتی توقع اتفاقات خارق العاده را داریم ؟ حقیقتاً میتوان از این جهت دوران حکومت دولت اصلاحات را دورانی به مراتب فعال تر و با انگیزه تر برای طیف های مذهبی و انقلابی دانست ، هرچند این نکته به هیچ وجه تائید آن وضع کذا نیست که عاقلان را اشارتی !
آنچه علت ایجاد این تنبلی و بیخیالی در میان دانشجویان شده است غفلت عمیقی است که آنها از آرمانهای بلند انقلاب اسلامی دارند ؛ به قول سیدنالشهید : « شاید جنگ خاتمه یافته باشد اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت و انگار این غفلتی که من و تو را در بر گرفته است ظلمت قیامت است . »
در پایان این سلسله یادداشت ها فهرستی از عللی که به نظر نگارنده عوامل اصلی رخوت و رکود دانشجویان در دانشگاه قم است را ارائه می نمایم و امیدوارم قدمی هرچند کوچک در راه رفع موانع حرکت های سالم و سازنده دانشجویی برداشته باشم . همچنین مشتاقانه منتظر شنیدن نقد ها و نظرات شما در این خصوص هستم .
1) اکتفا به انجام واجبات و ترک محرمات
2) تصور مطلوبیت وضع موجود
3) فرار از مسئولیت
4) غرق شدن در مباحث نظری صرف
5) ضعف تشکل های دانشجویی
6) موقعیت و مختصات جغرافیایی
7) بومی پذیری و عدم تجربه زندگی دانشجویی
8) مسئله بودن تفکیک جنسیتی
9) تزاحم های توهمی
10) ضعف مدیریت و نگاه غلط مسئولین
11) دولت احمدی نژاد

فقه حکومتی و نسبت آن با حوزه و دانشگاه

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۰۵ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 6 / 8 / 1389

(این یادداشت در اصل برای نشریه رصد - ستاد استقبال دانشجویی مقام معظم رهبری - نگاشته شده است .)


بسم الله الرحمن الرحیم



" ... این فقه خیلی مهم است ، تکلیف تمام زندگی از قبل از ولادت تا بعد از ممات ، احوال فردی و زندگی شخصی ، احوال اجتماعی او نیز و زندگی سیاسی ، اقتصادی اجتماعی و دیگر شوون او در فقه مشخص است ."
بیانات مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در آغاز درس خارج 31/6/70


پیش از آنکه به مسئله نسبت فقه حکومتی با نهاد حوزه علمیه و دانشگاه بپردازیم لازم است تعریف کوتاهی از فقه و فقه حکومتی ارائه شود تا آنچه در این یادداشت از این دو مفهوم مراد میشود روشن تر گردد .
هرچند از زوایای گوناگون برای فقه تعاریف متفاوتی ارائه شده است اما تعریف مشهور تر و مقبول تر آن است که فقه " دانش فهم دین است برای استخراج احکام شرعی از منابع آن "
در مورد فقه حکومتی نیز دیدگاههای مختلفی از سوی اندیشمندان ارائه شده است که به اهم آن اشاره میکنم.
اول آن که فقه حکومتی را جزئی از فقه موجود می داند که به مسائل مربوط به حکومت می پردازد . برای مثال حدود ، دیات ، جهاد و ...
دومین تعریف، فقه حکومتی را بخشی از فقه می داند که به دلایل اغلب تاریخی – سیاسی مورد عنایت فقهای شیعه نبوده است ، قسمی از فقه موجود نیست بلکه خلاء فقه حاضر است .
البته دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد که میتوان با مسامحه آنها را در همین تقسیم بندی جای داد .
اما دیدگاه مهم سوم به فقه حکومتی نه به مثابه ی بخشی از فقه بلکه به مثابه ی وصفی برای تمام ابواب فقهی می نگرد . در حقیقت فقه حکومتی قسمی از تکالیف و احکام شرعی نیست و نوعی از نظر کرد و افق جدیدی است که فقه را نه بهعنوان دستور عمل حیات فردی انسان مسلمان بلکه بهعنوان دانش زندگی بشر هم از حیث جمعی و هم از حیث فردی می داند . به عبارت دیگر فقه حکومتی دانش نوینی است که دارای مبادی ، مبانی ، اهداف ، و ساختمان متفاوتی از فقه موجود است که هر چند مسلماً شباهت های فراوانی به فقه حال حاضر دارد اما به دلیل تفاوت های مبنایی خصوصاً در حوزه انسان شناسی، علم جدیدی خواهد بود . فقه حکومتی در واقع در همان حین که به مسائل انسان مسلمان در حوزه فردیات او پاسخ می گوید نحوه و طور پاسخگوئیش از افق واقعیات اجتماعی و حکومتی نیز هست . به عبارت دیگر فقه حکومتی نه به مسائل فقهی، بلکه به نحوه ی پاسخگویی به آنها مربوط میشود . که این تغییر روش شناختی عامل ممیزه دوم فقه فردی موجود از فقه حکومتی است . البته فقه حکومتی با تغییر دیدگاه خود نسبت به انسان و جامعه ، خود مولود مسائل جدیدی خواهد شد که با روش خویش بدان ها پاسخ میگوید بنابراین فقه حکومتی دارای مسائل و موضوعات متفاوت از فقه فردی نیز می باشد .
هرچند این مسئله در تاریخ فقه شیعه سابقه دار است و متفکران و اندیشمندان مسلمانی همچون شهید محمد باقر صدر (رحمه الله علیه) ، شهید علامه مرتضی مطهری (رحمه الله علیه) ، شهید مصطفی خمینی (رحمه الله علیه) ، علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) ، آیت الله العظمی بروجردی (رحمه الله علیه ) ، محمد جواد مغنیه ، شیخ محمد عبده و ... بدان پرداخته اند اما بی هیچ شک احیاگر این نوع نگاه مغفول مانده به دین مبین اسلام (که موجب تحولات عظیم در جامعه اسلامی میشود و تنها یک مورد آن انقلاب اسلامی است ) در قرن حاضر و بعد از گذشت 13 قرن از غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، حضرت امام خمینی (قدس الله نفسه الزکیه ) می باشد . خلف صالح ایشان حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی له الفداء) نیز منادی تحول و تغییرات بنیادین در حوزه های علمیه و به تبع آن گرایش هر چه به بیشتر به سوی تدوین فقه حکومتی متناسب به نیازهای امروزین جامعه دینی می باشند .
بیش از این به فقه حکومتی و ابعاد و حدود ثغور آن نمی پردازم که هم این مقال گنجایش این بحث را ندارد و هم این حقیر دانش پرداختن به چنین موضوعی را دارا نمی باشم ، هرچند که جای پژوهش های فراوان و عمیق در این مسئله از سوی متفکرین و محققین حوزه علمیه در میان پژوهش های موجود بسیار خالی می باشد .
و اما نسبت فقه حکومتی و حوزه و دانشگاه . هر علمی برای آنکه به مرحله فعلیت برسد قبل از هر چیز نیازمند تحقق مبادی اجتماعی و فلسفی خود می باشد . فقه حکومتی نیز از این قاعده مستثنی نیست و بهعنوان یک علم دینی و بلکه مهم ترین و اساسی ترین آنها محتاج تحقق مبادی علم دینی در معنای کلی و مبادی خاص فقه حکومتی میباشد .
ورود به مبحث علم دینی ، چرایی ، چیستی و چگونگی آن از حوصله این وجیزه خارج است اما آنچه مسلم است این است که یکی از مبادی و لوازم اساسی حصول به علم دینی (و به تبع آن فقه حکومتی) دستگاه تولید آن و یا به عبارت بهتر نهاد آموزشی متناسب با آن می باشد .
از این نظرگاه و با توجه به مقدمات پیش گفته پرداختن به نسبت حوزه و دانشگاه با علم دینی و فقه حکومتی اهمیت خویش را نمایان می سازد ، زیرا نمی توان از نهاد های فاقد اولیات تولید علم دینی توقع تدوین و تبیین مسئله بغرنجی همچون فقه حکومتی را داشت .
باز هم پرداختن به تمام مسائل مربوط به این دو سیستم آموزشی در توان این قلم و مقاله نیست؛ اما خلاصه آنکه دانشگاه (university) یک نهاد برآمده از نیازهای آکادمیک تمدن تکنولوژیک و سکولار غرب مدرن است و اساساً در راستای پاسخگویی به سوالات نظری و عملی این تمدن و نهادینه سازی مؤلفه های علمی – فرهنگی آن ساختمان یافته است .
هرچند با ورود این نظام آکادمیک به کشور های جهان سوم از جمله ایران تغییرات جزئی در ظواهر آن صورت پذیرفته است اما هیچگاه در مبادی آن حتی تامل نیز نشده است چه رسد به آنکه تغییر صورت پذیرد بنابراین این سیستم انسانهایی با مغز هایی آموزش دیده برای تمدن غرب تربیت کرده است و این ادعا را به سادگی میتوان با نیم نگاهی به خروجی های دانشگاههای کشور خودمان و سایر کشورهای غرب زده جهان سومی فهمید .
اما از آن سوی حوزه علمیه نهاد آموزشی – پژوهشی جهان مسلمانان (تعمدی در بکار نبردن عبارت جهان اسلام هست ! ) و محصول 14 قرن حیات علمی ، فرهنگی ، اجتماعی آنان است . هرچند حوزه دست به گریبان کاستی هایی است که راه رسیدن به تئوری مدون فقه حکومتی را برایش سخت می سازد اما بی هیچ شک برای تولید و حصول به آن از دانشگاه آمادگی به مراتب بیشتری دارد . کاستی های حوزه علمیه در این مسیر بیش از آنکه مربوط به مبانی نظری و بنیاد های فلسفی آن باشد محصول مهجوریت مکتب امامیه نسبت به اداره اجتماع و انزوای فقهای شیعه در ساختار جامعه سنی مذهب در طول این قرون می باشد . چنانچه به تاریخ فقه امامیه و خصوصاً دوران صفویه نظری بیندازیم متوجه می شویم که با اندک تغییری در جایگاه فقها در عصر صفویه در فقه آنان نیز تفاوت هایی ایجاد شده است (مشروطه و بعد از آن جمهوری اسلامی نیز مثال هایی دیگر است).
هر چند نهادینه شدن خلقیات و فرهنگ حکومت گریزی و انزوا طلبی در میان فقهای شیعه در طی قرون، حرکت به سمت تولید علم مطلوب جامعه اسلامی (یا همان فقه حکومتی ) را سخت می سازد اما بی تردید شکستن این تابوهای فرهنگی از تغییر در مبادی فلسفی و نظری نظام آموزشی غرب زده کنونی بسیار آسان تر می باشد .
به عبارت دیگر دانشگاه برای حصول به مرحله تولید علم دینی نیازمند پیش ساختارهایی است که در اصل امکان رسیدن به آنها تردید هایی جدی وجود دارد . چیستی دانشگاه اسلامی (به عنوان نظام مطلوب) ، چگونگی رسیدن به آن و نسبت آن با دانشگاه موجود موضوع کنکاش هایی است که اندک اندک زمزمه های آن در مجامع علمی شنیده می شود . اما قدر مسلم آن است که حوزه علمیه واجد آن پیش ساختارها می باشد و برای تولید علم دینی و خصوصاً فقه حکومتی (به واسطه سابقه ی چند صد ساله) یک قدم و بلکه چندین قدم جلوتر است .
وظیفه ای که اکنون بر دوش طلاب و پژوهشگران جوان حوزه سنگینی می کند تعمق در مبادی و مبانی فقه و فقه حکومتی است برای رسیدن به فقه به عنوان تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور .
والسلام علی من التبع الهدی

نفحه عشق ...

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۰۱ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 22/ 8 / 1390

بسم الله ...


سلام ...


" ان فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا بها "


گاهی تاثیر بعضی از لحظات زندگی آنقدر کشدار است که شاید با گذشت 5 روز باز هم باورت نشود که جایی نامی در کنار نامت ثبت شده ...


گاهی عمق نفوذ بعضی از نگاهها آنقدر زیاد است که هیچگاه باورت نخواهد شد این نگاه متعلق به یک انسان است ...


گاهی ... باورت نمیشود ... گاهی انگار برای درک کردنش آنقدر ها هم که فکر میکردی بزرگ نشدی ...


خاصیت عشق همین است ... بعضی ها را بزرگ می کند ، بعضی را کوچک ، اما آنچه هست همه را زیبا تر میکند ، خواستنی تر ...


از خیلی وقت پیش به این پست فکر میکردم ، که چه باید بنویسم برای حسن اطلاع این اتفاق قشنگ ... خیلی چیزها هست که باید ، خیلی چیزها هم هست که نباید بنویسم ... و خاصیت عشق همین است ...


از باید نوشته هایش همینقدر که من متولد شدم ... دومرتبه ... اینبار در 17 آبان 1389 ، اول ذی الحجه 1431 ، دوشنبه ، صبح ساعت 6 و 40 دقیقه بامداد ، اینبار در حرم حضرت معصومه ، بدست مبارک حضرت استاد عابدی ، در روزی به میمنت پیوند جمال فاطمی و جلال علوی ، من و همسرم دومرتبه متولد شدیم ...


از باید نگفتنی هایش همینقدر که ...


نمیدانم چرا زبانم برای بیشتر گفتن نمی گردد ؟! حکماً بیشتر نباید بگردد دیگر ... و خاصیت عشق همین است ... هرچه پنهان تر ، زیبا تر ...


الحاصل ، دعایمان کنید ... زین پس صیغه جمع به کار میبریم ، جمع بودن هم صفایی دارد ها !


پ . ن 1 : این قسمت مخصوص خودش است ، خوش آمدید بانو !


پ . ن 2 : یک تشکر ویژه از موذن لحظه تولد : مخلصیم آقا مصطفی !


پ . ن 3 : شاید اینجا جمع شد رفتیم به یک منزل دونفره ... و خاصیت عشق همین است ...


پ . ن 4 : آقا مرتضی خیلی مخلصیم ، با آوینی عاشق شدن مزه ای دارد چشیدنی ، بی اندازه شیرین ...


پ . ن 5 : یاعلی مددی ...