بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

۳ مطلب با موضوع «شعر واره» ثبت شده است

بداهه با حال و هوای حضرت سلطان

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۵۷ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 7 / 3 / 1389

بسم الله


سلام


چند روز دعوت امام رضا بودیم جایتان بسیار خالی ...


بدون شک این سفر یکی از بهترین (اگر نگویم بهترین) زیارت های مشهد در تمام عمرم بود ... چرایش را از امام رضا بپرسید ...


در طول سفر گهگاهی با یکی از بندگان خوب خدا مشغول به شعر میشدیم و در این میان بداهه هایی سروده میشد که بعضش با هوای حضرت سلطان ارض طوس بود ... این چند بیت حاصل این گفتگوهاست ...


خوب و بدش برای دوست آمدند و هر آنچه برای دوست باشد نیکوست ...


1.قدم به ابر ، قدم به مه ، قدم به آسمان گویا


قدم به خاکهای طلای رضا نهاده ام امروز ...



2.من بغض کرده ام ، کجا بشکند سکوت ؟


شاید دوای گریه ، دلم را شفا کند ...



3. بغضم شکست ، گریه به داد دلم رسید


اینجا حریم حضرت عشق است ، صحن یار ...



پ .ن :


1. این بداهه موقعی که وارد ایستگاه راه آهن مشهد شدیم ، آمد


2. این یکی وقتی به اولین زیارت سفرمون رفتیم ، گفته شد


3. این یکی هم سحری روبروی گنبد طلا ، کنار سقاخونه و بعد از زیارت عاشورا و وقتی دلم شفا گرفت ...


4. مجبور شدم قالب رو عوض کنم ، گویا کسی راه حلی نداشت !!


5. یاعلی مددی

شعر های خیالی

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۴۲ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 19 / 11 / 1388

بسم الله


سلام


این شعرواره ایست پر از ایراد از من حقیر سراپا تقصیر به پیشگاه منزه از نقص و کاستی حضرت دوست ... باشد که مقبول حضرتش بیفتد ...


یک شب به دیده رویا عکست به قاب دلم


هم قاب و هم دل و هم عکس محزون غربتان


بسیار گفته اند شما را ، چرا نمی آیی ؟


اما عجیب ، آمده ای ! نیست چشمی از پی تان


سودای با تو بودن بر لب هزار مرتبه گفتم


بر لب هزار مرتبه و دل نیست منتظرتان !


دل خوش نموده خود را با شعرهای خیالی


با شعرهای از من ، که هست خاطرتان


هر هفته در غروب هر جمعه مجدد


غمگین این زمینی و اعمال امتتان


آقا ! حلالمان کن لایق نبود قلبم


لایق نبود باشم من گردی از رداتان ...


یاعلی


بگو چگونه ؟

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۴۰ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

25/ 2 / 1388

بسم الله الناطق


سلام


این از اولین شعرایی که گفتم ...


بالاخره دلمو زدم به دریا و تصمیم گرفتم گاه و بیگاه بعضی از شعرواره های تنهایی رو اینجاهم بنویسم ...


زیاد به جزئیات فنیش دقت نکنید هرچند خوشحال میشم نظراتتون رو بدونم ...


و اما :


بگو چگونه با کتاب تو استخاره کنم ؟


بگو چگونه بعد تو عمری دوباره کنم ؟


بببین زمین چقدر بعد رفتن تو تاریک است


بگو چگونه اینهمه شب را پر از ستاره کنم ؟



هر چند کامل نیست و قصد دارم تکمیلش کنم اما فعلا همین رو از من قبول کنید !