بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

سکه زندگی دو رو دارد

پنجشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۰، ۰۵:۵۵ ب.ظ

" این یادداشت در اصل برای ششمین شماره دوره جدید ماهنامه سوره اندیشه نگاشته شده است "

برخی معتقدند تغییر در سبک زندگی، تغییر در ظاهر حیات مردمان است و تغییر در ظواهر حیات بدون تغییر بواطن آن، راه به مقصود نخواهد برد. بنابراین در عوض پرداختن به سبک زندگی باید به سراغ جان (اخلاق و افکار) انسان رفت و آن‌جا را آباد کرد که اگر چنین شد، سبک زندگی نیز خود آباد خواهد شد.

تفکیک میان ظاهر و باطن حیات، البته شواهدی در معارف دینی ما نیز دارد، اما آنچه این نحوه‌ی برخورد با مسئله را متفاوت می‌سازد، اولاً تلاش برای نشان دادن یک تقابل عینی و واقعی میان ظاهر و باطن حیات است، و ثانیاً اعطای یکسره یِ سهم تاثیرها به یکی و موثر دانستن دیگری به تنهایی .

درست است که حیات، ظاهری دارد و باطنی، اما هیچ‌گاه ظاهر حیات جدا و منفک از باطن آن نبوده است، و مگر این‌ همه سفارش به عمل صالح ( که جلوه ی ظاهری حیات مومن است ) به مثابه‌ی اولین قدم طهارت باطن و نفس چیزی جز معنای یگانگی این دو را می‌رساند؟ این تفکیک اگر هم در مأثورات دینی ما وجود دارد جز برای نشان دادن هدف غایی حیات دنیوی که قرب الی الله است، نمی‌باشد،  چرا که جز نفس بشر، استعداد قرب حضرت حق را دارا نیست، پس کوشش در فربه نمودن حیات دنیوی نتیجه‌ای جز خسران نخواهد داشت ! در این میان، برقرار کردن تناظر میان باطن و ظاهر با مؤثر و متأثر صحیح نیست، که، ظاهر و باطن در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و هم از یکدیگر تأثیر می‌پذیرند. به بیان دیگر، ظاهر و باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا، پس تغییر یکی،  تحول آن دیگری و تحول آن، تغییر این است.

مثال بارز این ارتباط دو سویه، تأثیر طهارت جسم بر نحوه‌ و نتیجه تعقل است. و اساسا شریعت ما، کجا با طریقت جدایی داشته و کی این دو از حقیقت مجزا بوده‌اند؟ این همانی این مراتب، وجهی دیگر از حقیقت واحد حیات است که جلوه‌ای از ذات احدیت است. و انسان موحد، جز توحید نمی‌بیند، چه در مقصد حیات چه در مبداء آن و چه در صورت آن.

تقوی که اولین و آخرین توصیه‌ی تمام انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و اولیاء الهی بوده است، در مراتب عالیه که سرشار از وجوه معنوی و باطنی است باز هم با عمل و زندگی تنیده است و پر واضح است که حتی همان وجوه باطنی نیز پایی در فکر ما و پایی در ذکر ما دارند.

توقع تحول رحمانی در نفس بشری که حیات روزمره‌اش در گرو تعلقعات شیطانی است توقعی بیجاست! انبیاء جان ابناء بشر را متعبد درگاه احدیت نموده‌اند، اما این تعبد نفس، مگر جز با عمل آغاز شده است؟ و البته سوال مهم تر آنجاست که ما اساساً این تقدم و تاخر زمانی را از کجا آورده ایم و برای چه میخواهیم ؟

ظاهر و باطن با هم تحول می‌پذیرند و بر هم اثر می‌گذارند؛ بنابراین سودای تحول سبک زندگی انسان نتیجه‌ای جز تغییر نسبت‌های نفسانی او در بر نخواهد داشت و صد البته چون جان انسان متوجه امری گردد فعل او ظهور آن توجه خواهد شد.

سوره اندیشه منتشر شد !

سه شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۰، ۰۶:۳۷ ب.ظ

بسم الله

شماره جدید مجله وزین سوره اندیشه منتشر شد .


از حقیر نیز وجیزه ای با عنوان " آیا سبک زندگی ظاهر حیات است ؟ " به چاپ رسیده .

مشعوف خواهیم شد نظرات ارزشمندتان را بخوانیم .

هرچند گفتن این حرف وقتی این همه مقاله و یادداشت خوب در مجله هست بیشتر مایه ی شرمساری ست .

به هر تقدیر سوره بخوانید .

یاعلی

بسم الله السمیع ...

جمعه, ۵ اسفند ۱۳۹۰، ۰۴:۱۷ ب.ظ

بسم الله

گفتنی ها و نوشتنی ها اگر باید گفته شوند و نوشته شوند حتماً گوشی برای شنیدنشان و چشمی برای خواندنشان نیز هست .

در این میان البته آنجا که سخن می گویی و بر آن سطور که قلم می گذاری مهم است و البته نه چندان ! چه بسا سخن نغز که در مٌلک نااهلان به باد فراموشی سپرده شد و چه بسیار سخن ناب که بر پوست آهویی بعد از عبور سالها و از پس پرده فراموشی ها چون باید نوشته می شد لاجرم خوانده نیز شد .

اندیشه اگر اندیشه باشد ذکر الرحمان است و اگر نه یاد شیطان ، آدمی به ذکر این عزیز و یاد آن رجیم آدمی شد و با ذکر این و یاد آن سفر به سرانجام می رساند .

هر چه هست حضرتش نعمت و نغمت هر دو در کلام نهفته ساخت و بار امانت نطق بر گرده نحیف آدم نهاد تا از این میان ذاکران حریمش به وسیلت کلام به او تقرب جویند ...

ذکری اگر هست از اوست که ذکر و ذاکر و مذکور همه اویند و اگر نیست نه اینکه او نباشد که آدمی و غفلت همزاد و همراه همند و تا غفلت غافلان نباشد بیداری بیداران تمیز نیابد ...

سخن مرتبه دنی ذکر خداوندی ست ، که جان آدمی سزاوار ثناگویی اوست اما ما بندگان اگر دستمان کوتاه است و بلندای شأن او فراسوی توانمان چرا از این اندک دست بشوییم ، که آب دریا اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید ...

*************

دل کندن اگر سخت ترین رنج بشر نباشد از زمره دردآورترین آنهاست و این کندن و رهاشدن هرقدر هم به آنچه از آن جدا میشوی کم تعلق داشته باشی باز سخت است و صعب.

حکایت ماست و آن کنج قدیمی (www.question.parsiblog.com) که سه سالی میزبان قلم تٌرد ما بود تا کمی ریشه دواندیم و به رسم بنی آدم بی وفا منزل رها کردیم تا به این سرای تازه قدم گذاریم .

هر چه نگاشیم آنجا ،  البته اینجا نیست و الک کردیم بعضی هایشان را تا کمی شسته رفته تر ظاهر شویم در خانه جدیدمان؛ پس اگر خواستید سابقه ی بی سابقه مان را بجوئید یافتنش آنجا سخت نخواهد بود .

نوشتن هرچند دلمشغولی و سرمشغولی مان است اما زمان هرچه میگذریم کوتاه تر میشود انگار ، پس اندک اندک پیمانه ی این وبلاگ را پر خواهیم نمود . تعجیل نفرمائید !

در چرایی پسندیدن بیان همین بس که احساس خوبِ نوشتن اینجا بیشتر فراهم است و ما هم بر سبیل کوران جز دو چشم بینا نخواسته ایم !

و اما ؛

اندیشه اگر اندیشه باشد ذکر الرحمان و اگر نه یاد شیطان ، باشد که این مجالِ مجازی گاهی ، یادی از دوست نماید ...

یاعلی