بداهه با حال و هوای حضرت سلطان
یادداشت های آرشیوی
نگاشته شده در تاریخ 7 / 3 / 1389
بسم الله
سلام
چند روز دعوت امام رضا بودیم جایتان بسیار خالی ...
بدون شک این سفر یکی از بهترین (اگر نگویم بهترین) زیارت های مشهد در تمام عمرم بود ... چرایش را از امام رضا بپرسید ...
در طول سفر گهگاهی با یکی از بندگان خوب خدا مشغول به شعر میشدیم و در این میان بداهه هایی سروده میشد که بعضش با هوای حضرت سلطان ارض طوس بود ... این چند بیت حاصل این گفتگوهاست ...
خوب و بدش برای دوست آمدند و هر آنچه برای دوست باشد نیکوست ...
1.قدم به ابر ، قدم به مه ، قدم به آسمان گویا
قدم به خاکهای طلای رضا نهاده ام امروز ...
2.من بغض کرده ام ، کجا بشکند سکوت ؟
شاید دوای گریه ، دلم را شفا کند ...
3. بغضم شکست ، گریه به داد دلم رسید
اینجا حریم حضرت عشق است ، صحن یار ...
پ .ن :
1. این بداهه موقعی که وارد ایستگاه راه آهن مشهد شدیم ، آمد
2. این یکی وقتی به اولین زیارت سفرمون رفتیم ، گفته شد
3. این یکی هم سحری روبروی گنبد طلا ، کنار سقاخونه و بعد از زیارت عاشورا و وقتی دلم شفا گرفت ...
4. مجبور شدم قالب رو عوض کنم ، گویا کسی راه حلی نداشت !!
5. یاعلی مددی