بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

۱۳ مطلب با موضوع «هنر و رسانه» ثبت شده است

Wall -E تجربه ی سینمای خالص

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۴۴ ب.ظ


یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 7 / 5 / 1390

 

بسم الله


سلام


سینما با عبور از دروان صامت و افزوده شدن عنصر صدا و به طور مشخص دیالوگ به آن بسیاری از ارزشهای بصری خود را از دست داد . اتفاقی که در همان زمان نیز اعتراضاتی را در برخی اهالی سینما برانگیخت .


******


امشب بعد از مدتها یک اثر فوق العاده ی انمیشین رو تماشا کردم . درست حدس زدید ! Wall - E


وال ای


وال ای بدون شک یکی از بهترین دست آوردهای تاریخ سینماست . انمیشینی که در اوج دوران سینمای دالبی و 3بعدی و از این جنگولک بازی ها بدون استفاده ی قابل توجهی از دیالوگ و حتی صدا و با تکیه ی هوشمندانه بر جنبه های بصری فیلم که در حقیقت رکن و اساس ماهیت هنر - صنعت سینما نیز محسوب میشه تونسته به بهترین وجه هم سرگم کننده باشه و هم پیامشو انتقال بده . همه چیز در وال ای در اوج خودشو از فیلمنامه بگیرید تا سایر جنبه های فنی و صد البته پیامش که واجد نکات ظریف فلسفیه و تماشاشو برای بیننده ای که کمی هم به تفکر در هنگام مشاهده فیلم علاقه منده لذت بخش تر میکنه !


بیشتر از این قصد نوشتن ندارم چون هدفم نقد نیست


در کل بسیار بسیار خرسند شدیم از دیدن WAll -E !!!


پ.ن : اینکه چرا بعد از گذشت حدوداً چهار سال از انتشار وال ای دیدمش و دارم راجع بهش چیزی مینویسم به عدم علامقم برای دیدن فیلمای روز برمیگرده و اینکه خب این انیمیشن تازه بدستم رسیده !


پ.ن 2 : این انیمیشن باشد قابل توجهه حضرات کارگردانای عزیز ایرانی که از فیلمنامه نویسی جز دیالوگ نویسی چیزی نمیدونن ! ( منظورم مطمئناً بعضیا مثل آقای کیمیایی یا بیضایی یا ... نیستا ! )


پ.ن 3 : یاعلی مددی

قصه پریا ، ضعف فیلمنامه ؛ نقض غرض کارگردان

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۴۳ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 10 / 5 / 1390

آخرین ساخته ی فریدون جیرانی بیش از آنکه بواسطه ی ارزش های هنری ، ساختار منسجم و محتوی قابل توجه خود مطرح شده باشد ، بدلیل حضور سازنده آن در مقام مجری – کارگردان برنامه هفت نظرات اهالی سینما و تماشاگران را به خود جلب نمود . قصه پریا ( که البته هنوز نگارنده به وجه تسمیه آن پی نبرده است ! ) به سفارش ستاد مبارزه با مواد مخدر و توسط رحمان سیفی آزاد و لیلا لاریجانی نگاشته شده است . طبعاً هنگامی که فیلمی با سفارش ستاد مبارزه با مواد مخدر ساخته شود می بایست هدف اولیه و اصلی آن تحذیر نسل جوان از افیون اعتیاد باشد اتفاقی که به هیچ وجه پس از تماشای فیلم دست نمی دهد، اگر قائل به اثر معکوس آن نباشیم که نگارنده اتفاقاً هست . در واقع قصه پریا با پایان تلخ خود و با دامن زدن به یاس ، ناامیدی ، بدبینی و پوچی در سراسر داستان مولفه هایی را تبلیغ می کند که اگر علت العلل شیوع اعتیاد نباشد از اصلی ترین آنهاست .


قصه پریا
و اما فیلم ، قصه پریا به شدت ، به وضوح و در تمام فراز و فرودهای خود از ضعف شدید فیلمنامه رنچ می برد . قصه در کلیت خود آنقدر غیرواقعی مینماید که بنده در سالن سینما شاهد خنده و تمسخر تماشاگران در هنگام پخش برخی از رمانتیک ترین صحنه ها بودم . اساساً سلسله حوادث فیلم و مبانی انگیزشی – اعتقادی شخصیت ها در مقام کنشگر و انتخاب کننده با آنچه در عالم خارج و در نسبت به با یک فرد در همان شرایط و با همان مولفه های اجتماعی – طبقاتی انتظار می رود فرسنگ ها فاصله دارد و برای مثال رفتارهای ضد و نقیض سیاوش مسرور در برخورد با سروین و حدیث با هیچ منطق و مسلکی سازگار نیست ، و یا خودکشی حدیث نیز بسیار تصنعی و بچگانه می نماید . به هیچ وجه برای تماشاگر مشخص نمی شود چرا سیاوش که آن اندازه نسبت به حجاب دخترعمویش حساس است طی یک فرآیند کوتاه مدت و فانتزی درگیر ماجرای عشقی می شود که حتی چشم بر فساد همسرش نیز می بندد ! هرچند نمی توان منکر تاثیر علاقه و عشق فراوان شد که حب الشی یعمی و یصم منتهی این عشق می بایست با منطق دراماتیک داستان منطبق باشد و از درون سیر آن منتج گردد . متاسفانه نقطه اوج داستان ( مصرف مواد مخدر توسط سیاوش و اعتیاد او ) نیز فاقد منطق بوده و بیشتر کمیک می نماید تا تراژیک ! در حقیقت ساختمان فیلم بر روی پایه ای بنا گشته است که خود فاقد مبانی منطقی و دراماتیک مسنجم است .
آنچه به نظر حقیر علت اصلی ضعف فیلمنامه می باشد شعار زدگی و عصبیت آشکار نگارندگان آن می باشد . بدین معنا که به وضوح سازندگان (فیلمنامه نویسان و کارگردان ) برخی پیام های سیاسی – اجتماعی را در قالب داستانی که همانطور که پیش تر اشاره شد فاقد ظرفیت لازم است حقنه کرده اند . برای مثال فیلم به کرات و با بهره گیری از ترفندهای نخ نما شده ی سینمایی سعی در سیاه نمایی قشر مذهبی جامعه دارد . توجه کنید به رفتارهای کاریکاتور وار پدر حدیث ، کنش و واکنش های بی دلیل سیاوش ، تکرار مسخره افتادن چادر از سر حدیث و بازگرداندن آن توسط پدرش و حتی رفتار همکاران سیاوش و ... .اساساً مشخص نمیشود چرا پدر حدیث که آنگونه سیاوش را دوست می دارد و مصر بر ازدواج وی با دخترش (حتی با امکان ازدواج موقت وی با سروین ! ) است سعی در دروغ پردازی راجع به مرگ وی دارد . چرا و با چه هدفی ماجرای ازدواج دوم پدر حدیث در فیلم مطرح می شود ؟ چرا پدر حدیث میبایست ازدواج دومش را از اطرافیانش پنهان کند ؟ آیا مرتکب جرمی شده است و یا ازدواج دوم در عرف جامعه ما بعد از مرگ همسر اول قبیح محسوب می شود ؟ و یا هدف فیلمنامه نویسان تنها ارائه تصویری منفی از تنها شخصیت به ظاهر مذهبی فیلم است ؟


قصه پریا



پیام زدگی ، عصبیت سیاسی و عدم جوشش هنری حقیقی که محصول آن اتحاد قالب و محتوی در اثر می باشد بیماری بخش عظیمی از سینمای امروز ماست که قصه پریا نیز از آن مستثنا نیست . هرچند برخلاف دیگر آثار سینمایی این ضعف در قصه پریا پشت فیلمبرداری قوی و استادانه ، میزانسن بجا (جز در برخی از سکانس ها که در ادامه اشاره خواهم کرد) ، کمپوزیسیون چشم نواز و بازی قابل قبول بازیگران (جز در مورد بیژن امکانیان و مهناز افشار که شاید در مورد اولی باز هم ناشی از ضعف های آشکار فیلمنامه در شخصیت پردازی مسرور باشد )پنهان شده است . نقاط قوتی که شاید اگر نمی بودند فروش متوسط فیلم نیز حاصل نمی آمد .
جالب و آموزنده اینجاست که این پیام زدگی خود را در طراحی صحنه برخی از سکانس ها نیز به نمایش می گذارد ، و برای مثال مشخص نمی شود چرا ناگهان و بعد از اعتیاد سیاوش خانه او تبدیل به انبار کارتن خالی می شود و یا صحنه های مسافرخانه که بشدت تکراری و کلیشه ای و حتی کاریکاتوری طراحی شده اند .
شاید بتوان قوز بالا قوز قصه پریا را در حجم فراوان پیام هایی دانست که نویسندگان به داستان بار کرده اند . به بیان دیگر گاهی هرچند یک فیلم بدور از معیار های یک اثر هنری حقیقی با یک پیام (اغلب سیاسی) ساخته می شود منتهی نکته کلیدی در یکی بودن آن پیام است که موجب پرداخت کامل تر آن در طول قصه می شود اتفاقی که بواسطه ی انبوه شعارهای سیاسی و اجتماعی فرصت پرداختن به هیچکدام را به فیلمساز نمی دهد .
خلاصه آنکه قصه پریا که به جرئت نمایانگر افت هنری جیرانی بعد از قرمز ، سه گانه ستاره ها و حتی پارک وی است به علت ساختار ضعیف دراماتیک در انتقال پیام ابتر ، در اثرگذاری معکوس و در مقام تحلیل اجتماعی – سیاسی پدیده اعتیاد و حواشی آن مغرضانه و ضعیف عمل میکند . سیاوش ایده آلیست و آرمان خواه و متدین در وضعی رقت انگیز میمرد ، حدیث معصوم و عاشق پیشه خودکشی ناموفقی انجام میدهد و سروین که هم معتاد است و هم هوس باز (من نمیتوانم ساحت عشق را با هوس بارگی و ناز و عشوه های حدیث در برابر سیاوش آلوده کنم ) و بی قید و بند از منجلاب اعتیاد در یک فرآیند غیر معمول رها شده و به دامن مادرش که او را در هنگام تنهایی رها کرده ! باز میگردد . آیا حقیقتاً قصه پریا که از پس توجیه اولیات داستانی خود نیز برنمی آید می تواند گام موثری در نیل به اهداف ستاد مبارزه با مواد مخدر بردارد و یا تنها عرصه ی حقیریست برای عقده گشایی سازندگان آن ؟

سودای رسانه اسلامی

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۳۰ ب.ظ

* یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 4 / 8 / 1390

با فروپاشی رژیم سلطنت پهلوی و استقرار نظام سیاسیِ برآمده از تفکر انقلاب اسلامی یعنی ولایت فقیه (و نمود ساختاری آن در شرایط فعلی یعنی جمهوری اسلامی) سودای اسلامی سازی تمام عرصه های حیات اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مردمان به دغدغه ای طراز اول، برای بخش عمده ای از جریان نخبگانی انقلاب تبدیل شد.

اقتصاد اسلامی (و زیر عناوین آن همچون نظام بانکداری اسلامی)، دانشگاه اسلامی ، سینما و هنر اسلامی و... نمونه هایی از پر حاشیه ترین سرفصل های انقلابیون برای پیاده سازی ایده آل های اسلامی - انقلابیشان بودند و هستند. نمونه هایی که فارغ از برخورد صحیح و غلط متولیان امر و متفکرین در آن زمان با مقوله اسلامی شدنشان حاکی از عمق بصیرت دینی – انقلابی نسلی دارد که بسیار سریع و - شاید بسیار سریع تر از آنچه می بایست فرصتی برای تفکر دست دهد - متوجه و دست به کار تغییر مدل ها و الگوهای اساسی حیات اجتماعی شان شدند .

گرچه دغدغه پیش گفته هم از حیث نیات صاحبان آن و هم در همین سطح بسیطی که طرح شد امری بسیار مقدس و قابل تقدیر می باشد اما متاسفانه (و شاید به سنت زمان) دستخوش همان آفاتی شد که دیگر شعارهای بلند انقلاب گرفتارش هستند. یا بواسطه ی غرض ورزی غرض ورزان از مسیرش منحرف شد (که این یکی در ما نحن فیه سهم اندکی را به خود اختصاص داده است) ، یا تبدیل به وسیله ای برای گرم کردن میتینگ ها و پزهای سیاسی رجال مجلس و دولت شد و یا از سر سطحی انگاری بسیار سر سری و عجولانه نسخه اش پیچیده شد ، نسخه ای که از همان روز اول بر اهل معنا مشخص بود که راه به جایی نخواهد برد جز ترکستان!

رسانه (در معنای اعم آن) شاید از اولین عرصه هایی بود که محل توجه انقلابیون و رهبران آنها واقع شد. بنابر این تقدم زمانی، اگر اسلامیزاسیون معلول گذشت زمانی می بود، می بایست امروز و بعد از سپری شدن سه دهه منجر به پدید آمدن الگویی هرچند ناقص از رسانه اسلامی می شد، اتفاقی که جز در مورد تک ستاره هایی - کم و بیش نزدیک به مدل مطلوب - که آنها نیز دیری نپائیدند رخ نداد .

هر آنچه تا امروز در پاسخ به چیستی و چگونگی رسانه اسلامی مطرح شده صبغه ی سیاسی داشته (جز در باره استثنائاتی همچون شهید سید مرتضی آوینی) ، فقط و فقط شانه خالی کردن از مسئولیت و انداختن توپ به زمین این و آن بوده است . حال آنکه سیاست اگرچه عاملی بسیار سرنوشت ساز در تعیین ساز و کارهای رسانه در جهان حاضر است، اما نکته مغفول عنه آن است که سیاست به مثابه ی عاملی ثانوی عمل میکند و محتاج به بودن رسانه ی اسلامی برای پیاده شدن اوامر و نواهی خویش است! (در حقیقت تا موضوع سیاست ورزی موجود نباشد برای هیچ نمیتوان و نباید دستور صادر کرد) این نکته با آنکه در اوج بداهت قرار دارد به سادگی و همیشه نادیده انگاشته می شود .

سیاست نه تنها در حوزه هنر و رسانه بلکه در هیچ عرصه ای از عرصات حیات تمدنی نقش ایجاد کننده ندارد و مگر می شود به ضرب چند خطابه و مصاحبه ی سیاسی بی مایه و نهایتاً تصویب یکی دو آئین نامه بی پشتوانه رسانه ای را اسلامی یا غیر اسلامی کرد ؟ و عجیب اینجاست که، ما درمان تمام امراض خویش را از سیاست و سیاست مداران می خواهیم و سیاست تبدیل به کیمیای بی بدیلی گشته است که اینجا و آنجا وسیله تبدیل مس هر وجود نامطلوب به طلای ایده آل ما شده است! و ای کاش با سیاست نیز همانطور که باید روبرو می شدیم و نه این قصه سر دراز دارد... بگذریم ...

رسانه اسلامی اساساً محصول یک فرآیند خوداگاهِ نظام مندِ در جهت اسلامی سازی نیست! و هرچند تبیین تمام وجوه این گزاره فرصتی بسیار می طلبد تصور نگارنده ان است که مطلبی مهم تر مانده است که در صورت مطول شدن بیش از اندازه متن از آن باز خواهیم ماند پس تفصیل این عبارت را می گذاریم برای مجالی دیگر .

اسلام به مثابه ی دینی متشکل از گزاره های نظام مند سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و ... که در مجموع ساختمان تمدن اسلامی را شکل میدهند خود می بایست موجد مدلی مستقل و هماهنگ با ارزش های خویش در تمام عرصات فوق الذکر باشد نه آنکه در پی تغییر و اصلاح در نظامات موجود بیفتد. به بیان دیگر اسلام دارای رسانه، نظام اقتصادی، سیاسی و ... مختص به خود است که هیچ لزومی وجود ندارد شباهتی به وضعیت موجود داشته باشد . خوشبختانه حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) در حوزه سیاسی با ارائه مدل ولایت فقیه زحمت عینیت بخشی به دست کم یک حیثیت از وجوه تمدنی اسلام را کشیدند و البته تصور ما از تفاوت های عمیق ممکن میان رسانه اسلامی و غیر اسلامی را نیز حل کرده اند .

رسانه اسلامی احتمالاً همانقدر با مدل های موجود متفاوت خواهد بود که ولایت فقیه با لیبرال دموکراسی هست! و آنان که کمی مطالعه در باب نظام سیاسی اسلام دارند به خوبی واقفند که تفاوت های موجود میان نظام های سیاسی موجود با ولایت فقیه آنقدر عمیق، بنیادین و فراوان است که میتوان سخن از عدم شباهت صد در صد راند!

مسئله ی بعدی آن است که اساساً تولید هیچ نوعی از مفاهیم تمدنی به شکل سیستمی ، ارادی و خودآگاه اتفاق نمی افتد ! به عبارت دیگر برای نیل به مدل اسلامی رسانه ، اقتصاد ، نظام آموزشی و... می بایست لزوماً و در ابتدا انسان مسلمان پدید آید و این اتفاق از طریق ارائه دستورالعمل (ولو سیستماتیک و به ظاهر با پشتوانه مطالعات اسلامی ) نمی افتد ! علم اسلامی ، هنر اسلامی و هر امری با پسوند اسلامی محصول تلاش (ناخود آگاه و بعضاً خودآگاه) انسان مسلمان متقی ست و این انسان لاجرماً وقتی در مواجه با جهان پیرامونش به فکر تولید بیفتد (حال این تولید در هر زمینه ای میخواهد باشد) آنچه خروجی تلاش وی باشد اسلامی است .

بنابراین اولاً به جای تغییر کج دار و مریز و سیاست زده آنچه هست به فکر در انداختن طرحی نو باشیم و ثانیاً بدانیم که برای رسیدن به این طرح نو عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی ...



*************


این یادداشت در سایت خبری تحلیلی 598


این یادداشت در سایت خبری تحلیلی هم اندیشی