بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

۴۹ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

شعر های خیالی

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۴۲ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 19 / 11 / 1388

بسم الله


سلام


این شعرواره ایست پر از ایراد از من حقیر سراپا تقصیر به پیشگاه منزه از نقص و کاستی حضرت دوست ... باشد که مقبول حضرتش بیفتد ...


یک شب به دیده رویا عکست به قاب دلم


هم قاب و هم دل و هم عکس محزون غربتان


بسیار گفته اند شما را ، چرا نمی آیی ؟


اما عجیب ، آمده ای ! نیست چشمی از پی تان


سودای با تو بودن بر لب هزار مرتبه گفتم


بر لب هزار مرتبه و دل نیست منتظرتان !


دل خوش نموده خود را با شعرهای خیالی


با شعرهای از من ، که هست خاطرتان


هر هفته در غروب هر جمعه مجدد


غمگین این زمینی و اعمال امتتان


آقا ! حلالمان کن لایق نبود قلبم


لایق نبود باشم من گردی از رداتان ...


یاعلی


بگو چگونه ؟

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۴۰ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

25/ 2 / 1388

بسم الله الناطق


سلام


این از اولین شعرایی که گفتم ...


بالاخره دلمو زدم به دریا و تصمیم گرفتم گاه و بیگاه بعضی از شعرواره های تنهایی رو اینجاهم بنویسم ...


زیاد به جزئیات فنیش دقت نکنید هرچند خوشحال میشم نظراتتون رو بدونم ...


و اما :


بگو چگونه با کتاب تو استخاره کنم ؟


بگو چگونه بعد تو عمری دوباره کنم ؟


بببین زمین چقدر بعد رفتن تو تاریک است


بگو چگونه اینهمه شب را پر از ستاره کنم ؟



هر چند کامل نیست و قصد دارم تکمیلش کنم اما فعلا همین رو از من قبول کنید !

علی (علیه السلام) راهی برای قضاوت ما

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۳۹ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 7 / 3 /1388

بسم الله


- گفت : حسین (علیه السلام) را کشتند چون به یزید رای نداد !
- گفت : " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " و اگر حسینی نبودی یزیدی هستی ! راهی این میانه نیست !
- پرسیدم : در این هیاهوی رنگین انتخاباتی که هر روز گروهی با رنگی تازه عالمانه و جاهلانه از این و آن حمایت میکنند و بی هیچ ابایی درست و نادرست هرچه ناپسند را به دیگری نسبت میدهند چگونه طریق صلاح را برگزینیم و رایمان را به صندوق کسی بریزیم که فردای روز محاسبه از پس پاسخ به چرایی آن براییم ؟
- گفت : هر امری در باطن خود نسبتی با حقیقت دین دارد 1 و ریاست جمهوری نیز از این قاعده مستثنی نیست ، پس هرکه خود را لایق احراز این پست میداند باید به تعریف نسبت خود و حامیانش با دین بپردازد .
- پرسیدم : دین که همه چیز نیست ،تکلیف آزادی ،عقل ، توسعه ، کرامت انسانی و ... چه میشود ؟ اینها در نگاه برخی اگر از دین مهم تر نباشند هم پای آنند ! 2
- گفت : دین همه چیز است ! و اگر آزادی ،عقل ،توسعه (چه اقتصادی و چه سیاسیش) ، کرامت انسانی و ... چیزی خارج از دین دارند ما را با آنها کاری نیست ! که دین خاتم واجد تمام وجوه مادی و معنوی حیات آدمیست و اگر نقصی در آن میبود که میبایست مثلا بواسطه ی جامعه مدنی برطرف شود ، جعل عنوان خاتمییت بر آن کاری عبث مینمود .
- پرسیدم : مگر دین راجع به انتخابات ریاست جمهوری هم سخنی دارد تا ما امروز آنرا محک گزینشمان کنیم ؟
- گفت : مگر چیزی هم هست که دین از آن حرفی به میان نیاورده باشد ؟ منتهی " حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی که در وجود انسانهایی جست که به خلیفه اللهی مبعوث شده اند . فصل الخطاب با انسان کامل است ولاغیر " 3
- پرسیدم : کجا مرام نامه ی انسان کامل را برای حکومت داری میتوان یافت ؟ کجا صفات حاکمان را بیان کرده اند ؟
- گفت : عمل آنها و آنچه از خود بر جای نهاده اند میزان ماست ! هر چند بواسطه ی ظلمی که بشر از ابتدای هبوط خویش بر این کره ی ارض بر خود روا داشته کم تر فرصتی برای حکومت اولیاءالله فراهم بوده اما همان اندک نیز برای روشن نمودن صراط مستقیم کافیست .
- و بعد از انبیاء گفت که با مستضعفان می نشستند و از ثروتمندان کناره میگرفتند ! از عدالت خواهی گفت و خونهایی که برای برپایی آن بر زمین ریخته شده است از اینکه هرکس برای عدالت قیام کند سیلی میخورد 4 پس بنگر که امروز از آمدن کدامیک ثروتنمدان و اغنیاء آزرده میشوند و از نیامدنش شادمان !
- و از علی (علیه السلام) گفت از علی : " ... و کسی که در تقسیم بیت المال عدالت ندارد ،لیاقت رهبری بر مسلمین را ندارد زیرا در اموال و ثروت آنان حیف و میل میکند و گروهی را بر گروه دیگر مقدم میدارد و همچنین آنکس که سنت پیامبر را ضایع می کند زیرا که امت اسلامی را به هلاکت می کشاند "5 ، " همانا پیامبر بر روی زمین مینشست و غذا میخورد و همچون بردگان می زیست و کاخ های مجلل نمیساخت تا جهان را ترک گفت "6 " ای مردم سزاوارترین اشخاص به خلافت آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومند تر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد ... "7 ، " با مردم فروتن باش (خطاب به مالک اشتر) ، نرمخو و مهربان باش ، گشاده رو خندان باش . در نگاه هایت ، در نیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن تا بزرگان بر تو طمع نکنند و ناتوان ها بر عدالت تو مایوس نگردند ."8 ، آگاه باشید ! امام شما از دنیای خود به دو جامه ی فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است ."9
- و گفت : شدت عدالت علی(علیه السلام) سبب شهادت او شد !
- گفت : زبان بلایی ست اگر مهار تقوی نباشد .
- گفت : انصاف طریق عقلاست اگر چه امروز همه چیز در چنگال هوای نفس اسیر است .
- و امروز منم و صحنه ی پر از جنجال ادعاها و شعارها، ولی خیالی آسوده حال که علی(علیه السلام) محک ماست، دیگر چه باک از سوال و جواب ؟! فقط یادمان نرود که هم او فرمود : " داوری با گمان بر افراد مورد اطمینان ، دور از عدالت است ."
و السلام علی من التبع الهدی


پی نوشت ها:
1. شهید سید مرتضی آوینی


2. عبدالکریم سروش، روزنامه صبح امروز، 16/6/78 : در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است؛ متأسفانه فقهای ما اطلاعات برون دینی ندارند و متوجه این نکات نیستند. موارد مشابه با این اظهار نظر در اقوال روشنفکران بسیار زیاد است .


3. شهید سید مرتضی آوینی


4. حضرت امام خمینی (قدس سره شریف)


5. کتاب شریف نهج البلاغه - خطبه 131


6. همان - خطبه 16


7. همان - خطبه 172


8. همان - نامه 26


9. همان - نامه 45


10. همان - حکمت 210

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 18 / 11 / 1387

بسم الله الجمیل


سلام ...


قصه گویی یکی از شیوه های رایج قرآن کریم در بیان و انتقال مفاهیم و معرف دینی و اخلاقیست . موارد استفاده از این روش موثر را در جای جای قرآن میتوان مشاهده کرد که یکی از این موارد داستان حضرت یوسف (علیه السلام) است که با عنوان احسن القصص از آن یاد شده است .


در رابطه با اینکه دلایل استفاده ی خداوند در قرآن از قصه بعنوان محملی برای بیان حقایق و معارف دینی چیست بحث بسیار است و صد البته نه در تخصص حقیر است و نه اینجا مجالی برای بازگو کردن آن . اما آنچه انگیزه ی نوشتن این یادداشت شد پخش هفتگی سریالی با عنوان یوسف پیامبر است به کارگردانی فرج الله سلحشور .


لزوم بیان و انتقال این معارف عمیق و انسان ساز از طریق رسانه ی فراگیری همچون تلویزیون بر کسی پوشیده نیست و تجربه ی موفق سریالی هایی همچون امام علی(علیه السلام) ، امام رضا (علیه السلام) و مریم مقدس (سلام الله علیها) تاثیر فراوان و عمیق این رسانه را بر جامعه نشان میدهد . اما نکته ای نباید از آن غفلت شود نوع و نحوه ی بیان این قصص مبارک و همچنین سلامت معرفتیست که از طریق این رسانه منتقل میشود چرا که اساسا اگر با پخش اینگونه برنامه ها مخصوصا از سوی کسانی که به جریان مذهبی و انقلابی وابستگی هایی هم دارند و با توجه به اینکه بخش عظیمی از مردم جامعه فاقد مطالعات دینی و تاریخی هستند معرفتی انحرافی ، التقاطی و یا نادرست به عموم جامعه منتقل شود همان بهتر است که اصلا این سریال ها را نسازیم !


نکته ی دیگری که مسئولین رسانه و سازندگان اینگونه آثار باید نسبت به آن توجه کافی را مبذول دارند شان و مقام پیامبران الهی و جایگاه رفیع آنان است


که این نکته باید در تمام لحظات مورد توجه باشد تا خدایی ناکرده شان و جایگاه این رسولان معصوم خداوند مورد تعرض قرار نگیرد و یا بواسطه ی عمل آنان شان آنان تنزل پیدا نکند .


چرا که قطعا ماموریت و شخصیت ایشان از تمام مشاهیر و مفاخر ملی و تاریخی ارفع تر بوده و تذکر این نکته قطعا برای اوالالباب لزومی ندارد .


مسئله ی بعدی که تذکر آن لازم بنظر میرسد هزینه ی ساخت و پخش این سریال هاست که از محل بیت المال و بودجه های عمومی است و در هزینه کرد آن باید نهایت دقت و توجه را داشت تا احیانا در جهتی خلاف اهداف اسلامی و انقلابی صرف نشود (هرچند که 1 ریال باشد ).


و اما نکته ی پایانی این که پرداختن به اینگونه سوژه ها باعث بسته شدن باب ساخت سریال و فیلم در این حوزه ها میشود و این رسانه یعنی تلویزیون مانند کتاب نیست که بر فرض نوشته شدن یک کتاب بد در یک زمینه کتابهایی در رد و یا اصلاح آن در همان مورد نوشته شود و ضعف های آن را بر طرف سازد ، به همین علت باید در ساخت این سریال ها بسیار دقت کرد و اگر کسی


واقعا توانایی ساخت اینگونه سریال ها در خود نمیبیند بهتر است که اصلا دست به ساخت یک همچین موضوعاتی نزند .


در ادامه به ذکر برخی از ایراداتی که به سریال یوسف پیامبر ساخت فرج الله سلحشور از نظرگاه حقیر وارد است میپردازم ،


یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 27 / 8 1387
بسم الله المختار
سلام...
نکات زیر حاصل مطالعه ی کتاب "آزادی در اندیشه ی امام خمینی" (ره) و استخراج مختصات اصلی و کلیدی این مفهوم مهم در اندیشه های بزرگ طلایه دار آزادی بشر از قیود مادی در عصر حاضر است :
کتاب فوق الذکر که موسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) آنرا منتشر کرده است بوسیله ی آقای داستانی بیرکی تدوین شده است و شامل بخشی از سخنرانی ها ، مصاحبه ها و نامه های امام خمینی (ره) با محوریت آزادی یا در ارتباط غیر مستقیم با آن است .
و اما نکاتی که از نظر من حائز اهمیت بودند عبارتند از :
1. آزادی مفهومی بدیهی و طبیعی بوده و از نظر ایشان ریشه در فطرت آدمی دارد فلذا نیاز به تعریف ندارد.
2. آزادی در نسبت با دو مفهوم معنا می یابد : الف) در نسبت با سلطه که به معنی آزادی ملت از سلطه است . ب) در نسبت با نفسانیت که به مفهوم آزادی از قیود مادی و رهایی از نفسانیات است .
3. آزادی باید ذیل معنویت و اسلام تعریف شود .
4. آزادی بالاترین و با ارزش ترین نعمت پروردگار است .
5. آنچه بیش از همه در رابطه با آزادی مهم است کاربرد آزادی یا به عبارت دیگر "آزادی برایِ" است .
6. آزادی نیز مانند تمامی نعمات الهی وسیله ای برای امتحان بشر است .
7. حدود آزادی آن است که در اسلام و شرع مقرر گشته است .
8. یک از مرزهای محدود کننده ی آزادی عدم سوء استفاده و توطئه است .
9. آزادی بیان باید در کنار بصیرت و دوراندیشی و توجه به اهمیت و ضرورت وحدت کلمه باشد تا آسیبی به اصل نظام و اسلام وارد نسازد .
کتاب "آزدی در اندیشه ی امام خمینی" (ره) علاوه بر نکات ذکر شده در بالا حاوی مطالب دیگری نیز بود که هم بدلیل نبود فضا و هم اهمیت کمتر ذکر آن لازم دیده نشد ولی در عین حال مطالعه این کتاب را برای محققین و پژوهشگران و نه تمامی اقشار مناسب و مفید می دانیم .
والسلام علی من التبع الهدی

یادداشتی بر کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۰۲:۱۹ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 20 / 1387

بسم الله المذل


فسیروا فی الارض فنظروا کیف کان عاقبه المکذبین ...


در طول مطالعه ی کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی و بعد از اتمام آن نکاتی چند نظرم را جلب کرد که ذکر آنها را در اینجا خالی از لطف ندیدم :


1. فردوست در خاطرات خود در جلد اول کتاب میکوشد خود را تبرئه کند و مسئولیت تمام اعمال انجام شده در حوزه ی فعالیت خود را متوجه شخص محمد رضا کند و خود را فردی بیگناه نشان دهد که توجه به این نکته غفلت از نقش این ارتشبد را که در راس مهم ترین سازمانهای اطلاعاتی رژیم سابق قرار داشته منتفی میسازد .


2. توجه به خاستگاه اجتماعی و طبقاتی فردوست و جایگاه وی در نظام دیوانسالاری حکومت پهلوی به درک بهتر نوع نگاه وی به حوادث،رویدادها،افراد و ... کمک میکند .


3. مطالعه ی خاطرات فردوست هرچند بسیار مفید و لازم میباشد اما بهیچ وجه کافی نبوده و برای فهم هرچه کامل تر وضعیت رژیم سابق تورق در دیگر کتب از این دست (خاطرات) و همچنین تحلیل های ارائه شده از سوی متفکرین داخلی وخارجی راجع به انقلاب و سلطنت پهلوی و اسناد و مدارک سرویس های جاسوسی ساواک ، سیا و ... لازم میباشد .


4. نقش پررنگ و موثر سرویس های جاسوسی غرب در نظام تصمیم سازی در قبل از انقلاب که در جای جای کتاب به چشم میخورد از دیگر نکات در خور توجه است .


5. بخش انتهایی خاطرات فردوست که به حوادث بعد از انقلاب خصوصا سالهای حاکمیت دولت موقت میپردازد از جهت روشن شدن بسیاری از مسائل و مواضع اتخاذ شده از سوی اشخاص در آن سالها بسیاز حائز اهمیت است .


6. جلد 2 تماما حاصل تحقیقات پژوهشگر برجسته معاصر عبدالله شهبازی میباشد که در حقیقت مصاحبه گر فردوست و ویراستار خاطرات وی نیز خود اوست که نوع نگاه او از دریچه ی اسناد سازمانهای اطلاعاتی جالب و بدیع است .


7. فصل بندی کتاب به تفکیک رجال و شخصیت های رژیم پهلوی هم رجوع به مطالب در ارتباط با آنها را آسان ساخته و هم راه را برای دیگر محقیقن در این حوزه هموارتر نموده است .


8. تاکید فراوان و گاه آمیخته با اغراق مولف بر نقش ریپورتر ها در ساختار تصمیم گیری دول غربی و همچنین شخص پادشاه بعضا باعث کم رنگ نشان دادن تاثیر فراوان دیگر عناصر و عوامل میشود که مطالعه ی کتب دیگر در این حوزه میتواند از افتادن در این دام جلوگیری کند .


9. درج تصویر اسناد و مدارک استفاده شده در کتاب در پیوست پایانی جلد 2 استناد به محتویات کتاب را مطمئن تر کرده و صحت ادعا های مندج در متن کتاب را اثبات میرساند .


10. در مجموع کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی از جمله کتب بسیار ارزشمند و گرانسگ در نوع خود بوده و مطالعه ی آن برای هر پژوهشگر و علاقه مند به تاریخ خصوصا تاریخ معاصر لازم بوده که این جایگاه بدلیل نوع نگاه خاص و بدیع مولف و فردوست به حوادث و رویداد ها میباشد .


- قبلا از تمام عزیزانی که با ارائه ی نظرات(تفضلات) ارزشمند خود راجع به متن فوق و همچنین کتاب به بنده لطف میکنند تشکر میکنم .


والسلام علی من التبع الهدی

غربت زیر زمینی

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۰۲:۱۷ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 18 / 8 /1387

بسم الله اللطیف


سلام...


حتما تا به حال از مترو استفاده کردید . هرچند که در ایران فعلا فقط پایتخت از این نعمت !! مدرن برخورداره . در هر حال اگر برای رفت و آمد در کلان شهر تهران از مترو استفاده کرده باشید و جاذبه های ظاهری این هدیه غربی چشماتون رو به خودش مشغول نکرده باشه مثل من احساسه خوبی از حضور در مترو نداشته اید . شاید !


به محض ورود به مترو فضای غریبی من رو در برمیگیره که نمیدونم علتش چیه ولی هرچی هست به عدم تناسب این فناوری جدید با روح و فرهنگ من برمیگرده و شاید شما!


آخرین دفعه ای که از مترو برای جابه جه شدن استفاده کردم این احساس از همیشه بیشتر و ناراحت کننده تر بود و البته من هم کم و بیش دلایلی برای توجیه این حالت داشتم و چون شرح اونها بسیار مفصل و بحث برانگیزه از مطرح کردنش خودداری میکنم ، لااقل فعلا .


اما اون چیزی که میخوام الان بنویسم یه سری نمودهای ظاهری و آشکاره از اون چیزی که باعث ایجاد این احساس میشه ، که فکر میکنم تقریبا در اکثر افراد مشترک باشه هرچند خیلی ها یا متوجه اون نیستن یا حوصله ی فکر کردن به این اباطیل ! ندارن .


اولین چیزی که نظر من رو به خودش جلب میکنه و البته در تمام افراد مشترکه یه جور حالت عجله ی کاذبه که توی رفتار همه قابل مشاهده هست و خوب کاذب بودنش به این دلیله که این حالت به محض ورود به مترو شروع میشه و به محض خروج تموم . در اکثر ایستگاههای شلوغ این حالت نمود فراوان داره و دیدن آنچنان سخت نیست ، اینبار کمی بیشتر دقت کنید .


نکته بعدی که از قبلی بسیار رنج آور تر و بارز تره هرچند جاهایه دیگه هم میشه ببینیش بی تفاوتی عجیبه آدم هاست نسبت به هم !


حتما میگید این حالت همه جایی شده و مختص به مترو نیست ! البته این حرفتون کم وبیش درسته اما در مترو این بی تفاوتی به مراتب بارز تر و آشکار تره . هرچند که نباید تاثیرات زندگی ماشینی تو کلان شهری مثل تهران رو بر مردمش نادیده گرفت و همه ی تقصیر رو به گردن مترو که یه بخشی از نظام ماشینی حاکم بر زندگی مردم عصر حاضره انداخت .


در هر حال اونهایی که تنها سواره مترو میشن یا از فرط خستگی ایستاده و نشسته خوابشون برده یا هندزفری حواسشون رو به خودش پرت کرده و یا مشغول نگاه کردن به در و دیوار و تبلیغات رنگارنگه داخل واگن ها هستن و صد البته نباید مشغولیت ثابت مترو سوارها یعنی بلوتوث بازی و اس ام اس بازی رو نادیده گرفت به هر جهت من فکر میکنم اگر کسی وارد واگن بشه و وسط اون بمیره (دور از جون شما) بعیده کسی به دادش برسه مگر اینکه جسد بنده خدا سد راه مردم بشه و مزاحم با عجله پیاده شدنشون ؛ بگذریم !


و خوب کسایی هم هستن که دونفره و یا چند نفره وارد مترو شدن و وضعشون فرق چندانی با دسته ی قبل نداره و نهایتا توجهشون به هم جمعه نه به دیگران . بالاخره زندگی مدرن هیچ فایده ای که نداشته باعث شده مردم دیگه تو کار هم فضولی ! نکنن حتی اگه طرف مرده باشه !!


نکته ی بعدی و بدی که بعد از ورود به مترو خیلی خیلی واضحه یه جور احساس سردی و تنهاییه که در واقع همین حالت انگیزه ی من شد برای نوشتن این یادداشت . تمام نکات قبلی و نکات دیگه ای که در ادامه یه برخی از اونها اشاره خواهم کرد یه طرف و این حالت تنهایی یه طرف نمی دونم باید این رو به دلیل روحه فردانگارانه و اومانیستی بشر حاظر بدونم که در ابزار های ساخته ی دستش هم متجلی شده و یا ...


این احساس ماشین زدگی که هیچ جوری با روح من و فکر میکنم اکثر ما شرقی ها سازگار نیست وقتی پاتو میزاری تو ایستگاه مترو تو رو دربرمیگیره و خوب شاید بقیه ی مضرات هم از همین ناشی میشه ، نمی دونم !


اما بقیه ی نکات منفی مترو رو همین جور فهرست وار میگم تفصیلش رو خودتون خوب میدونید :


ما توی مترو نمازخونه نداریم ! اصلا بنظر شما بهش نیازم داریم ؟


واگن های متروی مخصوص خانم ها کفاف جمعیت اونها رو نمیده و خوب مخصوصا در ساعات شلوغ برای این قشر از استفاده کنندگان مشکلات عدیده ای رو به بار میاره خصوصا اون دسته ای که هنوز به ارزشها و اصول اخلاقی و دینی پایبندن ! اختلاف طبقاتی که خیلی واضح از روی ایستگاههای مترو قابل تشخیصه شاید نتیجه ی چیزه دیگه ای باشه اما در این وسیله ی حمل و نقل بشدت آَشکار و آزاد دهنده است ! حتما ایندفعه به چهره ی افرادی که تویه ایستگاههای شوش و مولوی و ... پیاده میشن توجه کنید و به نگاه بقیه به اونها اگر نگاه بکنن !


بگذریم ، این هم تجربه ی یه شهروند نه چندان مدرن بود از تجربه ی مدرن متروسواری ...


والسلام علی من التبع الهدی

پاندای کونگ فو کار و ذکر چند مورد !

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۰۲:۱۳ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 15 / 1 / 1388

بسم الله الرحمن


سلام


نمیدونم انیمیشن پاندای کونگ فو کار رو از تلویزیون دیدید یا نه ؟ اما من اتفاقا دو مرتبه هم دیدم جاتون خالی !



و بعد از اینکه دفعه ی دوم این انیمیشن جذاب رو با دوبله ی بسیار عالی انجمن گویندگان جوان دیدم چند تا نکته نظرم رو جلب کرد که حیفم اومد نگم !


و اما اون چند نکته :


نمیدونم قبلا نوشتم یا نه ولی در هر حال همینقدر بدونید که رسانه بعنوان ابزار فرهنگ سازی و انتقال پیام و البته مهم تر از اون بقول جناب مک لوهان خودش بعنوان پیام برِآیند فرهنگ و تمدنیه که اون رو ساخته ، مثلا منبر یک رسانه ی مذهبیه که علاوه بر اون که وسیله ی انتقال مفاهیم مذهبی در تمدن و فرهنگ اسلامیه خودش فی نفسه یک پیام و فرهنگه ! بماند !


رسانه های مدرن مثل رادیو ، روزنامه ، اینترنت و سینما هم از این قاعده مستثنا نیستن و علاوه بر اینکه پیام های ارباب رسانه رو به مخاطبان منتقل میکنن خودشون هم ناخودآگاه پیام و مفهوم و فرهنگی رو که ساخته و پرداخته ی اون هستن - یعنی فرهنگ غرب مدرن - به مخاطب القا میکنن .


خب حتما متوجه یه موضوع شدید و اون هم اینکه ما با استفاده از رسانه های مدرن خواه ناخواه در دام یک سری از اقتضاعات اونها می افتیم . ردیابی این موضوع هم کار اصلا سختی نیست و نیم نگاهی به آثار سینمایی هند ، ژاپن ، آمریکای جنوبی و از همه مهم تر جهان اسلام و از اون هم مهم تر ایران البته با چاشنی بصیرت و تیز بینی همه چیز رو روشن میکنه خصوصا این که در مورد سینمای وطنیه خودمون کم نیستن آدمهایی که ادعای پرداختن به سینمای اسلامی و انقلابی رو داشتن و دارن ولی آثارشون و زندگیشون چیزه دیگه ای رو نشون میده !


و اما پاندای کونگ فو کار ، این حرفا مستقیما ارتباطی با این انیمیشن نداشت ! و مقدمه ای بود برای این که با من در این زمینه (رسانه) مفاهمه داشته باشید و خب نظر شخصیه من رو بدونید !


نکاتی که نظرم رو در این انیمیشن جلب کرد در جای جای تمدن منحط غرب مدرن به چشم میخوره و بهمین دلیل ادعای ما درباره ی یکپارچگی تمدن در تمام اجزاء و ساختهای اون رو تائید میکنه !



-رازدایی از عالم : مهم ترین نکته راجع به این فیلم رازدایی از جهان هستیه به این معنی که هیچ چیزی ماورای آنچه میبینید یا در درون شماست وجود نداره و هرچه هست و هرچه توان تغییر و تصرف در عالم رو داره نفس ماست . توجه کردید که هنگامی که همه به دنبال کشف راز اژدها و یا راز پخت غذا بودند آنچه کشف شد این بود که هیچ رازی وجود ندارد و همه چیز به اعتماد و اتکاء به نفس ما برمیگردد ! البته در نگاه اول شاید این از نظر شما هم بسیار درست بنظر برسه ولی نکته ای که مهم است نفی نیروهای ماورایی و مافوق بشری است که بر مبنای معارف دینی تمام ملل روی زمین بی شک وجود داشته و بر عالم ماده تاثیر میگذارند اما هنگامی که همه چیز در من و نفس من ختم شود دیگر چه احتیاجی به توکل و استمداد از نیروهای مافوق بشری و بالاتر از همه خداوند ! اصلا توجه کرده اید جز آموزش های کونگ فو و اتکاء به نفس هیچ منبع قدرتی در این فیلم وجود ندارد و شما در هیچ قسمتی از آن اثری از توجه به آسمان و غیب نمیبیند بعلاوه اینکه همان بخش رازآلود فیلم هم در پایان آن کاملا افسون زدایی میشود . ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که ما در هیچ کجای از معارف دینی و روایی مون اثری از اعتماد به نفس نمیبینیم ! و این باور به غلط بین ما رواج داره !؟


- ضد قهرمان سازی : احتمالا عنوان این قسمت چندان درست نیست ولی خب اگر کسی عنوان بهتری به ذهنش رسید ممنون میشم بدونم !


اصلا آیا به فکر مقایسه قهرمان های اساطیری و مذهبی خودمان با قهرمان های مدرن افتاده اید ؟ اصلا اساطیر و مذهب به کنار شما همین قهرمان ها و سوپر من های اروپاییه ماقبل مدرن و یا اوایل رنسانس رو با قهرمان هایی مثل همین پاندای خودمون یا مرد عنکبوتی ، بت من ، سوپر من و ... مقایسه کنید ! قهرمان های مدرن انسانهایی خلاف کار ، لاابالی ، دست و پا چلفتی ، هرزه و در بهترین حالت معمولی هستن که یا بر حسب اتفاق و یا به دلایل ابتدائا شخصی و نفسانی واجد نیروهای فرابشری شده و یا اصلا واجد هیچ نیروی خاصی نیستن و در حقیقت تفاوتی با ما ندارن بلکه فقط فهمیدن که تو این دنیا جز نفسشون چیزی برای اتکاء وجود نداره !خب حالا بدون توضیح اضافی نگاهی به رستم ، اسفندیار ، هرکول ، آَشیل ، قهرمان های ژاپن و چین باستان و قهرمان های دینی و مذهبی خودمون بندازیم !؟ اینکه همه چیز رو از عرش به فرش بیاریم و زمینی کنیم از ابعاد مهم و کلیدی فرهنگ و تمدن غرب مدرنه که تجلی سادشو تویه این فیلم میبینید !


خب فکر میکنم برای این دفعه کافیه (زیادم شد !) خوشحال میشم نظراتتون رو راجع به نقدم بشنوم ، استفاده میکنم !


یا علی


والسلام علی من التبع الهدی

ریاستی ، پارلمانی ؛ اسلامی

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۱۸ ق.ظ

تأملی در چرایی طرح احتمال تغییر مدل سیاسی جمهوری اسلامی از سوی مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)


پس از آنکه احتمال تغییر مدل سیاسی نظام جمهوری اسلامی از سوی مقام معظم رهبری در سفر به کرمانشاه طرح شد، آنچه بیش از همه محل بحث اندیشمندان و سیاستمداران کشور قرار گرفت تفاوت ها و ارجحیت های هر کدام از دو نظام پارلمانی و ریاستی بود. موضوعی که هرچند از اهمیت به سزایی در مقام تصمیم گیری و برنامه ریزی برای آینده سیاسی مملکت برخوردار است اما به اعتقاد نگارنده منظور اصلی معظم له از طرح این احتمال به هیچ وجه گزینش منفعلانه از میان انتخاب های موجود نبوده است.


توجه دقیق به اولاً جایگاه و مفهوم ولایت فقیه، ثانیاً میزان، چرایی و خاستگاه تفاوت های مدل پارلمانی و ریاستی، ثالثاً تجربه سیاسی اندوخته شده در طی یک قرن قانونگذاری و خصوصاً سه دهه اخیر بعد از انقلاب اسلامی و رابعاً طرح لزوم تحول و بومی سازی علوم انسانی از جانب مقام معظم رهبری، نشان دهنده ی عدم کارایی و هماهنگی هیچکدام از مدل های پیش گفته است.


به بیان دیگر وجود ولی فقیه در چارچوبه ی نظام جمهوری اسلامی ایران تغییرات بنیادینی در نسبت های مابین نهاد های سیاسی بوجود می آورد. علاوه بر آن آنچه بعد از مقایسه مابین مدل پارلمانی و ریاستی حاصل می آید واجد هیچگونه ارجحیت معنادار در نسبت با انقلاب اسلامی نیست، نکته اساسی در همین عدم وجود نسبت وثیق میان انقلاب اسلامی و مدل های حقوقی- سیاسی غرب است. به بیان دیگر چه در نظام هایی که مدل پارلمانی را برگزیده اند (مانند انگلستان) و چه آنهایی که مظهر نظام ریاستی هستند (مانند ایالت متحده آمریکا) و چه آن دسته از دولت هایی که به مدل های مابین این دو رسیده اند (مانند فرانسه)، هیچگونه متغییر مشترک در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی یافت نمیشود. و باز هم باید افزود که توجه تاریخی به سیر پیدایش این مدل های مختلف گویای متأخر بودن آنها نسبت به نیازهای سیاسی و اجتماعی است. در واقع ورای نیازها و بنیان های تاریخی، فلسفی، حقوقی و.. انگلستان هیچ عامل دیگری در شکل گیری نظام پارلمانی به هیئتی که اکنون می بینیم وجود ندارد. بنابراین چه دلیل منطقی، حقوقی و تاریخی میتوان یافت که مدل های سیاسی را اولاً محدود به مدلهای موجود بکند و ثانیاً ما را از رفتن راهی که آنها پیمودند باز دارد؟


نکته حائز اهمیت بعدی تجربه ی گران‌بهای ما در طول دوره های گوناگون قانون گذاری است. ایران در دوران مشروطه، دوران استبداد رضاخانی، پهلوی دوم و سپس انقلاب اسلامی در فاصله سال های آغازین انقلاب تا بازنگری در قانون اساسی و بعد از آن، شاهد انواع و اقسام مدل های حکومتی بوده است ؛ و نقطه ای که اکنون به آن رسیده ایم و خصوصاً طرح موضوع امکان تغییر از سوی اول شخص مملکت حاکی از عدم کارایی همه مدل های تجربه شده است.


و اما مسئله ی لزوم تحول در علوم انسانی و تمام مقدمات و حواشی آن که جای طرح آن این یادداشت نیست نیز، هم مطلوبیت نظام سازی بومی و هم ضرورت آن را نشان می دهد، و بی شک علوم سیاسی یکی از مهم ترین شاخه های نیازمند تحول می باشد و اگر سخنان مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) را در امکان تغییر، فتح بابی برای ورود اندیشمندان حوزه سیاست و حقوق به مرحله تأملات جدی در لوازم حکومت اسلامی بدانیم سخن به گزاف نگفته ایم.


تاکید معظم له بر تغییر در آینده دور نیز میتواند موید تدریجی بودن و لزوم تحول در مدل های موجود باشد چرا که اگر مسئله تنها گزینش این یا آن گونه ی سیاسی بود دیگر چه نیازی به بررسی های بلند مدت وجود داشت؟


فهم ماهیت انقلاب اسلامی به مثابه ی یک تحول عمیق تاریخی که از اساس با آنچه در غرب مدرن میگذرد متفاوت است نمایانگر ضرورت نظام سازی متناسب با انقلاب خواهد شد. در حقیقت هر پدیده ای یا می بایست از درون گفتمان دینی تولید شود (مانند ولایت فقیه) و یا جهت قرار گیری در ساختمان نظام جمهوری اسلامی ابتدا متناسب با انقلاب اسلامی و مبادی و مبانی آن دچار تحول معنایی گردد. البته آنچه نباید از نظر دور داشت مقتضیات عصر حاضر است، و شاید یکی از تفاوت های اصلی حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) در جایگاه تئوری پرداز اصلی ولایت فقیه با سایر اندیشمندان سنتی دینی در همین توجه داهیانه به شرایط و ضرورت های زمانه و به تعبیر صحیح تر زمان آگاهی حکیمانه باشد. به بیان دیگر هرچند بازگشت ولایت فقیه به مبانی حکومت اسلامی خصوصاً در صدر اسلام است اما نیازی اساسی وجود دارد که ما را ناگزیر از توجه به وضع کنونی عالم می نماید و آن نیاز بودن ما در زمان حال است. بودنی که همراه با خود لوازم، مقتضیات، نیازها و آثاری را به همراه خواهد داشت که عدم توجه به آنها یا باعث تئوری پردازی های بی ثمر می شود و یا به یاس از امکان اقامه حکومت اسلامی منجر می‌شود.


نمونه های فراوانی از عدم توجه و سپس عدم کارایی و در بعضی موارد تعارض نهادهای اجتماعی با انقلاب اسلامی وجود دارد. شاید دو نمونه ی مشهور تر نخست وزیری در نظام سیاسی و بانک در نظام اقتصادی باشد. و البته این سخن به معنی امکان(وقوعی و نه عقلی) کنار نهادن بانک و یا جایگاه های سیاسی غیر از ولی فقیه نیست.


خلاصه آنکه جمهوری اسلامی نیازمند نهاد ها، مفاهیم، قوانین و مدل های متناسب با ضرورت های تاریخی و اهداف عالیه خود می باشد، ضرورت ها و اهدافی که از اساس نه در پارلمانتاریسم لحاظ شده است و نه در هیچ مدل مدرن دیگری.



****


لینک این یادداشت در پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز


- بعداً نوشت :


امشب در حین خواندن مقاله کانون کدام نویسندگان از کتاب حلزون هایی خانه به دوش عبارتی از سیدنا الشهید دیدم که بسیار مربوط بود با آنچه حقیر نگاشتم ، باشد که قلم حضرت آوینی این صفحه را متبرک سازد :


1. ولایت فقیه نمیتواند با پارلمانتاریسم و دموکراسی جمع شود و این گفته البته به آن معنا هم نیست که ولایت فقیه با استبداد و یا توتالیتاریسم جمع میشود؛ خیر، ولایت فقیه یک نظام حکومتی جدید است که نه با دموکراسی و نه با استبداد جمع نمیشود و هرگز در جهان جدید سابقهای نداشته است. ولایت فقیه با حاکمیت کلیسا نیز، چه به صورت فعلی و چه در صورت قرون وسطایی آن، نسبتی ندارد و بنابراین، غرب و غربزدگان با معیارها و منطق خویش هرگز امکان درک آن را ندارند.
ایمان آوردن به ولایت فقیه منطق دیگری میخواهد که از دین کسب میشود و دین نیز بر وحی مبتنی است. نمیخواهم بگویم که ولایت فقیه عقلایی نیست یا با استدلال عقلی قابل اثبات نیست، اما دین کار را فقط به عقل مردمان واگذار نکرده است و پیامبران، شرایع را نه از راه استدلال عقلی بلکه از طریق وحی درمییافتهاند، و اگر نه، تکلیف ما با عقل کجاندیش این عوامِ عالمنما که بت دموکراسی را میپرستند چه بود؟ ترجمهی دقیق دموکراسی «ولایت مردم» است که در مقابل ولایت فقیه قرار میگیرد و با آن جمع نمیشود، اگرچه فقیه نیز برخوردار از آرای مردم است؛ و به هر تقدیر، از آنجا که آرای مردم باید از طریق نمایندگانشان اظهار و اعلان شود، وجود نوعی پارلمان نیز در نظام حکومتی ولایت فقیه ضرورت پیدا میکند. اما صرف وجود پارلمان به مفهوم پذیرش دموکراسی نیست.
نظام حکومتی ولایت فقیه نظام جدید و بیسابقهای است که اگرچه نوعی حکومت تئوکراتیک ـ یا به عبارت عامیانه خدامحورانه ـ است، اما با هیچ کدام از قوالب حکومتی تجربهشده انطباق و یا حتی شباهت ندارد.
ولایت فقیه مبتنی بر اسلام ناب است که هم از حقوق بشر و هم از آزادی دریافتی کاملاً متفاوت با مشهورات و مقبولات بینالمللی دارد. تفاوت معنای آزادی و حقوق بشر در نزد ما با آنچه در جهان امروز معمول است آنهمه زیاد است که میتوانیم با یقین بگوییم که ما و غربیها فقط در لفظ اشتراک داریم و نه در معنا.


( کانون کدام نویسندگان ، حلزون هایی خانه به دوش ، صفحه 58 )


درآمدی بر تولید علم

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۷ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 12 / 7 / 1388

بسم الله


(این یادداشت اصلا برای اولین شماره از نشریه انجمن اسلامی مستقل دانشگاه قم نگاشته شده است)
اقتضای حال سیاست زدگی پوشیدگی حقیقت ورای حجاب های مبتذل و سطحی سیاسی است . همه چیز را سیاسی دیدن و درباره همه چیز سیاسی قضاوت کردن نه تنها حقیقت را به محاق می برد که ما را از درک سیاست حقیقی نیز عاجز می کند و تنها قشری ظاهری از آن را به ما می نماید .
بیان اینکه چرا حوالت امروزین ما پیش از همه واجد سیاست بینی و سیاست زدگی است مجالی دیگر می طلبد ، آنچه انگیزه نوشتن این وجیزه شده و این مقدمه کوتاه را برای پرهیز از شتابزدگی های سیاسی طلب کرده است دفاعیات و مصاحبه ی یکی از متهمان حوادث اخیر بعد از انتخابات بود که بدون شک از برجسته ترین تئوریسین های جریان موسوم به دوم خرداد است . گمان نمیکنم دست کم بعد از مصاحبه های اخیر جناب حجاریان با صدا و سیما دیگر نیازی به معرفی ایشان باشد پس وقتتان را نمی گیرم و به سراغ اصل مطلب میروم :
هر چند دستمایه ی نوشتن این یادداشت یک واقعه ی ظاهرا سیاسی است و به همان دلیلی که ابتدائا ذکر کردم اغلب تحلیل ها راجع به آن رنگ و لعاب سیاسی (بهتر است بگویم سیاست زدگی دارد) اما فارغ از آنها (اگر فراغتی ممکن باشد) حقیر قصد ارائه تحلیل کوتاهی از بخشی از این اعترافات را دارم ، موضوعی که مدتیست محور اصلی مطالعات ، تاملات و دغدغه های من است .
و اما آن بخش فوق الذکر از سخنان سعید حجاریان اختصاص به بحث تولید علم بومی و ماهیت علوم انسانی دارد موضوعی که قریب به 50 سال است ذهن بعض از متفکران شرقی را به خود مشغول کرده است .
هر چند از دیدگاه نگارنده مبحث تولید علم بومی شامل علوم دقیقه (تجربی) نیز می شود اما اغلب ترجیح میدهند نهایتا و با ذکر قیود فراوان آنرا محدود به حوزه علوم انسانی کنند . اجالتا به دلیل اینکه تبیین ماهیت و ساختار علوم تجربی برای روشن شدن عصری و مقید بودن آنها زمان مفصل دیگری می طلبد و همچنین به واسطه ی اینکه علوم انسانی عموما و فلسفه خصوصا بنیان و شالوده دیگر علوم هستند حقیر نیز بحث خویش را منحصر به آنها می کند .
در نگاه ظاهربین آنچه ابتدائا خودنمایی می کند و به تصور عوام (این عوام شامل روشن فکران و جامعه نخبه ما نیز میشود) می آید بی طرفی ، مطلق بودن و یا به تعبیری خنثی بودن ماهیت همه علوم از جمله علوم انسانی است و بیشتر ترجیح میدهند آن را دستاوردی متعلق به همه بشریت و نتیجه ی تکامل نوع بشر و انباشت علوم طی قرون بدانند . اگر این داعیه را قبول کنیم – که اغلب این کار را میکنند – بودن تردید سخن گفتن از علم بومی (یا دینی و یا حتی غربی) بی معنا شده و بالتبع تولید آن نیز مبهم بلکه مهمل خواهد بود .
تابوی اینگونه تلقی از علم سالهاست در مهد پیدایش این علوم شکسته شده است ( تقریبا از اوایل قرن بیستم میلادی) و امروزه سخن گفتن از مکتبهایی مانند پوزیتیویسم منطقی و دفاع از آن نشانه ی ناآگاهی فرد از تحولات فلسفه علم در جهان خواهد بود . اما ما باز به اقتضای حال بی زمانی و معلق بودن خویش هنوز مدعی رنگین بودن حنایی هستیم که دیر زمانیست رنگ خویش را نزد صاحبانش از دست داده است .
به هر تقدیر متزلزل شدن بنیان های تمدن غرب و همچنین وزیدن نسیم های پست مدرنتیه هرچند ناقص و گاه به دنبال سیاست زدگی اندک اندک زمزمه های مباحثی از این دست را فراهم کرده هم اکنون از گوشه و کنار مجامع علمی و فرهنگی مشرق زمین نداهایی در نقد مدرنیته و به دنبال آن جستجو برای یافتن علمی مناسب حال و وضعیت جدید شنیده می شود . با وجود اینکه هنوز این زمزمه ها به گفتمان غالب در فضای علمی – فرهنگی ما تبدیل نشده و هستند ( کم نیستند) کسانی که با شنیدن اینگونه مباحث بیشتر با دیده ی تمسخر و تردید به آن می نگرند ، اما حقیقت آن است که ما را از پرداختن به این مقولات گریزی نیست چه آنکه مسیر فراروی تمدن منحط غرب دیگر گشوده نیست و دست کم امروز مجالی برای سهیم شدن در سرنوشت تاریخی غرب برای ما مردمان مشرقی باقی نمانده است (اگر فرض بگیریم از ابتدا ممکن بوده است) و امتناع از توجه به حال کنونی و تلاش برای شناخت مختصات تمدنی جدید تنها زمان فرا رسیدن عهد دوباره را به تعویق می اندازد و به فرو رفتن هر چه بیشتر بشرشرقی در منجلاب توسعه نیافتگی (سودای توسعه) منجر خواهد شد .
علی رغم آنکه به اعتقاد راقم این سطور و بر خلاف اظهارات سعید حجاریان و برخی دیگر از متفکرانی که به تامل در این حوزه پرداخته اند علم به هیچ وجه در فرآیند های برنامه ریزی شده تولید نمی شود و اساسا محصول برقراری و اقامه ی نسبتی جدید با عالم و آدم و مبدا عالم و آدم در وجود بشر است ، با اینحال شنیدن این سخنان از زبان کسی که یکی از نظریه پردازان برجسته مدرنیزاسیون روشنفکرمآبانه بوده است (اگر بپذیریم امروز نیست) مایه بسی خوشحالی و صد البته تاسف است . خوشحالی به این واسطه که پیداست این زمزمه امروز تبدیل به دغدغه ای شده است که حتی حجاریان سیاست باز را نیز متوجه خود کرده است و این یعنی احساس نیاز به این مقولات که قدم اول راه صعب و دشوار خودآگاهی و سپس دل آگاهیست . و تاسف به واسطه ی آنکه با بیان این سخنان بیش از همیشه برای حقیر معلوم شد که جمع کثیری از جماعت روشن فکرمآب این مرز و بوم آگاهانه و با تذکر نسبت به وجود این حقایق باز بر شاخه می نشینند و ...
به هر حال و حتی با قبول این پیش فرض (قابل تولید نبودن علم در پروسه های برنامه ریزی شده) نیز وظیفه و تکلیف ما به عنوان افسران جبهه فرهنگی و اساتیدمان به مثابه ی فرماندهان این جبهه بیش از پیش سنگین خواهد بود ، وظیفه ای که بیش از همه متوجه تذکر پیدا کردن و سپس متذکر کردن جماعت حیران است نسبت به موقعیتی که در آن به سر میبریم چه آنکه بی توجه و بدون برقراری نسبت درست با حقیقت عهد کنونی عالم هر تلاشی حتی با نیات طیبه آب در هاون کوبیدن بوده هرگز ما را رهنمون به بنیان گذاری جامعه ای دیندار ، پویا و متعالی نخواهد کرد .
والسلام