قلاده های طلا فیلمی با دو اشتباه
( مقاله پیش رو متن کامل یادداشتی است که در بخش نقد سینمایی هفتمین شماره ماهنامه سوره اندیشه منتشر شده است )
سیاست همواره در ایران اکسیری بوده است که به محض برخورد با یک مسئله، آن را از موضوعی حاشیه ای به مرکز توجه ها تبدیل کرده است . هنوز هم این قاعده پابرجاست .
سینمای ایران به دلایل تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی، شاهد آثارِ فراوانی با موضوعات سیاسی نبوده و همان اندک فیلم های به اصطلاح سیاسی نیز از سینمایِ سیاسی تنها موضوع آن را به ارث برده اند و سایر مولفه های سینمای سیاسی در آنها مغفول واقع شده اند .
زمانی که به جو موجود در هنگام اکران آثار سیاسی سینمای ایران نگاه می کنیم، غوغاهایی را میبینیم که تقریباً هیچکدام سینمایی نبوده و اغلب متوجه محتوی هایِ سیاسی آثار فوق می باشند . هرچند تاریخ همیشه داور بی رحمی است و بی توجه به سر و صداهای موجود، ارزشهای ذاتی آثار هنری را آشکار می گرداند و سینمای ما نیز شاهد همین افق و خیزها در مسیر تولید و پخش فیلم های گوناگونِ ظاهراً سیاسی بوده است .
شاید یکی از معروفترین کارگردانان سیاسی ساز ایرانی، "ابراهیم حاتمی کیا" باشد که اغلبِ آثار نیمۀ دوم دوران فیلمسازی وی متوجه موضوعات سیاسی بوده است و از میان فیلم هایِ سیاسی که حاتمی کیا ساخته، شاید تنها "آژانس شیشه ای" در اذهان باقی مانده باشد و رسوب تاریخ آثاری همچون "ارتفاع پست" ، "موج مرده" ،"روبان قرمز"، "به رنگ ارغوان" ، " گزارش یک جشن" و ... را پوشانده است تا آنجا که شاید جز معدود اهالی حرفه ای سینما کسی خاطره ای روشن از آنها به یاد ندارد . به بیان دقیق تر اثر هنریِ حقیقی می بایست فارغ از موضوع آن نسبتی ذاتی با تماشاگر برقرار نماید و اساساً همین نسبت وصف هنری و غیر هنری به خود می گیرد . حال آنکه در سینمای سیاست زده ایران منشأ توجه و عدم توجه ها و یا حمایت ها و حمله ها ، همه چیز هست الا فرم سینمایی اثر و این همه چیز شامل موضوع ، شخصیت و شهرت عوامل سازنده ، وضعیت سیاسی زمان اکران فیلم و ... می شود .
"قلاده های طلا" که به ادعای تیزرهای تبلیغاتی آن، سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران نام گرفته است از قواعد فوق تخطی نکرده و به همان اندازه سیاست زده است . توجه نسبتاً زیادی که این روزها خصوصاً از جانب قشر مذهبی به "قلاده های طلا" میشود و در آن سو حملات و تحریم های مضحکی به این فیلم می شود ، بیشتر از آنکه از نقاط قوت فیلم نشأت گرفته باشد محصول موضوع جنجالی آن است . موضوعی که در همان حدِ موضوع باقی مانده و در هیچ بخشی از فیلم تبدیل به مضمونِ درونی فیلم نمی گردد . به بیان دیگر فتنه 88 اگر موضوع هر فیلم دیگری نیز قرار می گرفت مایه توجه های فراوان می شد کما اینکه فیلم ضعیف "پایان نامه" نیز به لطف موضوع آن تا مدتها محل توجه محافل سینمایی بود .
ابعاد سینمایی و فرمیکِ "قلاده های طلا" در زیر غبار سیاست زدگی روز پوشیده مانده است و توجه ها و عدم توجه ها تقریباً بدون نگاه به خود فیلم ابراز می گردد . سینمای ایران در چند سال اخیر و در رابطه با سه گانه "اخراجی ها" همین جو مسموم را تجربه کرد، و دیدیم که نه تحریم ها ناشی از ضعف سینمایی اخراجی ها بود و نه حمایت ها از نقاط مثبت فیلم نتیجه می شد . آن اندازه سیاست برای ما مهم است که در اکثر قریب به اتفاق نقد ها و نوشته های موجود در رابطه با "قلاده های طلا" اثری از بحث سینمایی جدی نمی بینید و بیشتر شاهد ذوق زدگی و یا عصبانیت سیاسی نویسندگان از تحلیل کارگردان فیلم در خصوص چرایی و چگونگی حوادث پس از انتخابات 88 است .
"قلاده های طلا" از همان سکانس های آغازین، ضعف ریتمیک خود را آشکار می سازد و تا پایان نیز جز در مواردی و آن هم در نیمه های فیلم این ضعف اصلاح نمی گردد . فیلم به شدت آشفته و ناهماهنگ پیش می رود و حتی این نابسامانی ریتمی باعث اذیت تماشاگر نیز می گردد تا آنجا که در سینمایی که من فیلم را مشاهده کردم و در نیمه های فیلم زمانی که به دلیل نقص فنی، ناگهان پخش فیلم برای دقایقی قطع شد اکثر تماشاگرانی که در اطراف من نشسته بودند ابزار رضایت می کردند از اینکه فیلم برای لحظاتی متوقف شده است تا بتوانند نفس راحتی بکشند ! شاید برخی تجربه فوق را ناشی از ضرب آهنگ نفس گیر و تند فیلم بدانند ( کما اینکه در برخی نوشته ها شاهد همین گونه تحلیل نیز هستیم ) در حالی که باید بدانیم هیچگاه ریتم اکشن به معنی آشفتگی و سردرگمی نمی باشد و برای مثال اگر در قسمتی از یک فیلم هالیوودی خوش ساخت که ریتمی تند نیز دارد ناگهان فیلم قطع گردد، هیچ کس اعلام رضایت نمی کند و همه در پی این هستند که هرچه زودتر دوباره فیلم آغاز گردد و با آن همراه گردند. فیلم باید تماشاگر را با خود همراه سازد و اگر ریتمی تند نیز دارد می بایست آن اندازه این ریتم با ساختار فیلم در کلیت آن اعم از میزانسن ، دیالوگ ها ، محتوی های سکانس ها ، روند داستان و ... هماهنگ باشد که بیننده بدون نیاز به زحمت مضاعف با ساختمان مونتاژ فیلم راه بیاید نه اینکه برای نیل به اکشن فقط تقطیع نماها را کوتاه و سریع نمائیم و چاشنی دم دستی موسیقی را نیز به راحتی به آن اضافه نمائیم .
عدم استفاده درست از موسیقی نیز در همین جا اثر می گذارد و تقریباً در هیچ بخشی از فیلم موزیک بر روی صحنه ها نمی نشیند و با افت و خیز فراوان آشفتگی درونی فیلمنامه را آشکار می سازد . موسیقی که به شدت از فیلم بیرون زده است و پی در پی و به علت تغییر ناگهانی ریتم فیلم قطع و وصل می گردد .
در باب شعارزدگی فیلم سخنی نمی گویم چرا که به عقیده من آن اندازه آشکار است که نیاز به توضیح فراوان ندارد . دیالوگ ها به طرز ناشیانه ای تنظیم شده اند و مدام به دنبال دادن اطلاعات هستند و شاید بیش از آنکه به القای فضای امنیتی سیاسی فیلم کمک برسانند در برخی صحنه ها، خصوصاً سکانس های گفتگوی میان تیم جاسوسی مایۀ خنده و کمدی فیلم می شوند ( البته این ضعف فیلم آن اندازه روشن است که تقریباً اغلب طرفداران "قلاده های طلا" نیز برای خالی نبودن عریضه به آن اشاره کرده اما این نقص را چندان مهم و جدی ندانسته اند و نه عجب که موضوع سیاسی و موضع کارگردان برای آنها اهمیتی صد چندان دارد ! ) .
شاید تنها بخش موفق فیلم بازسازیِ صحنه هایِ درگیری هایِ فتنه 88 باشد . که متاسفانه باید اضافه کنم همین بازسازی ها نیز به "قلاده های طلا" لطمه زده و باعث شده است تا فیلم به اثری شبیه به مستند- بازسازی ها تبدیل گردد . فیلم مدام به دنبال نشان دادن نماهای بازسازی درگیری ها می باشد و گاهی اساساً روند منطقی فیلم فدای نشان دادن این صحنه ها می شود . صحنه هایی که در عین حال برخی اوقات بسیار ناشیانه نیز طراحی شده اند و برای مثال سرتیم جاسوسی (علی رام نورایی ) در صحنه های درگیری ها هم تیراندازی میکند هم لحظه ای بعد کوکتل مولوتوف می اندازد، هم پشت فرمان کامیون می نشیند و هم در همان گیرو دار با موبایلش پیامک میزند ! مشخص نیست چه اشکالی دارد که تعدادی جاسوس فرعی نیز برای انجام دادن این همه عملیات در فیلمنامه تعبیه می شدند و جاسوس اصلی فقط نقش هدایت کننده و فرمانده عملیات را بازی میکرد ؟ سوال مهم تر اینجاست که آیا اساساً کارگردان که نویسنده فیلمنامه نیز می باشد به این مسئله و تاثیر مثبت و منفی آن در ساختمان اثر توجهی داشته است و یا فارغ از این توجهات به دنبال بازسازی دقیق رخداد فتنه 88 بوده است ؟ پس باید پرسید در اینصورت و اگر ارزش این فیلم ( همانطور که برخی از طرفداران سیاسی فیلم معتقدند ) به بازسازی ها دقیق آن است پس چرا به دنبال ساخت مستند های خوش ساخت با استفاده از راش های دوربین های نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات نمی رویم تا مستندی بسازیم که نیازی به داستان و شخصیت و ... نداشته باشد ؟
فیلم در کلیت خود فاقد داستان است و ربط منطقی میان وقایع با اتکاء به پیرنگ برقرار نمیگردد زیرا اساساً پیرنگی موجود نمی باشد و "قلاده های طلا" همانطور که از تبلیغات آن نیز می توان فهمید تنها به دنبال سیاسی ترین فیلم بودن است و گنجاندن برخی سکانس ها که در آن کاراکترها نام برخی شخصیت های سیاسی را می برند و یا در پس زمینه تصویری از برخی وابستگان به شخصیت های سیاسی نمایش داده می شود به عقیده من جایگاه آن تصاویر اصلاً فورگراند است و نه بگراند و کارگردان برای نشان دادن آنها تمهید مقدمات چیده است .
شخصیت پردازی به شدت ضعیف و بی بنیان است و کنش و واکنش هایِ کاراکتر های فیلم هیچگونه ارتباطی با یکدیگر ندارند و حتی انتخاب بازیگر ، گریم و طراحی لباس نیز کمکی به فهم بهتر دلایل اَعمال شخصیت ها نمی کند و به بیان درست تر هیچ کدام از شخصیت های فیلم به عمق نمی روند و در حد قطعات پازلی باقی می مانند که تنها نقششان تکمیل نقشه سیاسی ترین فیلم سال است !
در مجموع "قلاده های طلا" فیلمِ ضعیفی است، در حد و اندازه های آثار معمول سینمایی چند سال اخیر که شاید جز در مورد بازسازی هایِ صحنه هایِ درگیری هایِ خیابانی تفاوت زیادی با سایر فیلم های ساخته شده در چند سال اخیر ندارد و حتی به لحاظ سیاسی نیز اطلاعات خاصی به تماشاگرِ سیاسی خود نمی دهد و برآمده از تحلیل های متوسط روزنامه ای و تصاویر تلویزیونی موجود است تا جایی که پس از پایان فیلم در سینما یکی از تماشاگران که در نزدیکی من نشسته بود گفت پس خود فیلم کجا بود، اینها را که در تلویزیون دیده بودیم ؟ برای نگارنده عجیب که چگونه کارگردان فیلم انگیزه ساخت آن جلوگیری از تحریف تاریخ دانسته اند چرا که به زعم حقیر و همانطور که در بخش دوم به تفصیل خواهم گفت فیلم نه تنها به لحاظ سینمایی نمی تواند چیزی را در تماشاگر نهادینه سازد بلکه حرف سیاسی آن نیز سطحی و غلط است .
دوم :
قلاده های طلا گذشته از ضعف های فراوان سینمایی خود بر یک تحلیل سطحی از حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 استوار است .
نقش سرویس های جاسوسیِ دولت های مستکبر جهان در پیش آمدن بسیاری از حوادثِ تلخ فتنه 88، از کشته شدن تعدادی از هموطنانمان گرفته تا برنامه ریزی جریانات و هدایت و منحرف ساختن برخی از سیاست مداران، بر کسی پوشیده نیست ولی سوالی که می بایست از خودمان و همچنین کارگردان محترم فیلم "قلاده های طلا" جناب آقای طالبی بپرسیم این است که آیا بدون حضور آنها و در صورت عدم وجود خلاء های امنیتی در دستگاههای اطلاعاتی کشور هیچ گونه بحران اجتماعی پس از انتخابات پدید نمی آمد ؟
مسئله، درست بر سر ریشه های اجتماعی ، فرهنگی ، تاریخی و بگذارید اضافه کنم حِکمی - فلسفی فتنه 88 است . تقلیل و تنزیل همۀ ابعاد پیچیدۀ مسئلۀ فتنۀ پس از انتخابات به یک عملیات جاسوسی و متهم کردن چند جاسوس در وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی به عنوان مقصرین داخلی این اتفاق جز چشم پوشی از عارضه اصلی و غفلت از بیماری اساسی چه کمکی می تواند به ما بکند ؟
شاید کمی دقت در سخنان مقام معظم رهبری (روحی فداه) پس از انتخابات و تاکید ایشان بر تحول در علوم انسانی و کرسی های آزاد اندیشی اندکی ما را متوجه مبانی تئوریکِ پیش آمدِ فتنۀ 88 بسازد . بحران های اجتماعی و درگیری های خیابانیِ که ریشه در تعارضاتِ تاریخیِ میانِ باورهایِ دینی، بستر هایِ سنتی و آرمان های انقلاب اسلامی از یک طرف و علوم جدید ، ساز و کارهای اجتماعیِ وارداتیِ غربی و افق ناسوتی بشر مدرن از جانب دیگر دارد . به بیان بهتر آنچه در بستر فتنه 88 به وقوع پیوست جلوه ای از جدالی دست کم 200 ساله در عرصه های دینی ، فرهنگی و فکری این مرز و بوم دارد که اکنون و به نام تقلب در انتخاباتی که لااقل یک جانب آن خود را منتسب به جریان اصیل انقلاب اسلامی می دانست و از خاستگاه مستضعفین به رویارویی با جبهه بورژوازی رفته بود، رخ داد .
بدون شک اگر دست های بیگانه در حوادث پس از انتخابات به فتنه انگیزی نمی پرداخت ، حجم و شکل و شعارهای آن کمی با آنچه شاهد آن بودیم، متفاوت میبود ولی آیا اصل و اساس این مقابله که در ذاتِ بشر و میان دو جبهه حق و باطل از ابتدای تاریخ برقرار بوده است از میان می رفت ؟
فتنه 88 که با تحلیل آقای طالبی ارتباطی با بدنه اجتماعی نداشت و با دستگیری چند جاسوس داخلی و خارجی به پایان می رسید(که در فیلم رسید و در پایانی خوش دختر وپسر مخالفِ سیاسی فیلم، جلوی درب سفارت انگلستان به نقطه مشترک رسیدند ) ، تجلی خشنِ اجتماعی- سیاسیِ درگیری بود که سالها میان جبهه فکری انقلاب با جریان لیبرال مسلک و غرب زده در دانشگاهها و حوزه ها و همچنین در بستر روزنامه ها و مطبوعات جریان داشت . البته باز هم می توان با همین سنخ تحلیل ها تمام اساتید غرب گرا و غرب زدۀ دانشگاههای کشور را متهم به ارتباط با سرویس های جاسوسی کرد اما آیا میتوان از ذات و جوهر علوم و تکنولوژی جدید نیز چشم پوشید و تعارضاتِ منطوی در آنها را با غایات انقلاب اسلامی نادیده انگاشت ؟
اشتباه دومی که فیلم قلاده های طلا مرتکب شده است تحلیل غلطی می باشد که از حوادث پس از انتخابات ارائه می دهد و با غفلت از ریشه ها و بستر هایِ این رویداد اجتماعی آن را به طرحِ پیاده شدۀ عملیاتی، تنزل میدهد که از جانب چند سرویس جاسوسی برای براندازی انقلاب اسلامی طراحی شده است که حافظ آن نیز یک مامور اطلاعاتی اخراج شده از مجموعه نظام است که با غفلت مدیران روبرو گشته است . به دیگر سخن حتی در این فیلم، دستگاههای نظام جمهوری اسلامی نیز از حل یک مسئله امنیتی ناتوانند و می بایست به سبک فیلم های آمریکایی یک نفر یک تنه تمام مشکلات را حل کند .
ممکن است این سوال پیش بیاید که دست کم این بخش از فتنه قابلیت بیان سینمایی داشته است و آنچه گذشت بحث هایی جامعه شناختی و فلسفی است که البته جای آن در سینما نیست . شناخت حدود امکانات بیانِ سینمایی و آگاهی از آنچه میتوان و آنچه نمیتوان به زبان سینما درآورد پرده از پاسخ پرسش فوق برمی دارد . به دیگر سخن گرچه سینما مدیومی نیست که بتوان با آن حرف فلسفی را با زبان فلسفه بیان کرد اما میتوان با سینما حرف فلسفی را به زبان سینمایی زد و اساساً مشکل ما با فیلمهایی که یا در دام عوام زدگی لودگی می افتند و یا از آن سو سینما را وسیلۀ ( وتنها وسیله ای ) برای خطابه های فلسفی به نام سینمای معنا گرا می دانند در همین جاست . با سینما می شود ( وشده است ) سخن جدی فلسفی ، اجتماعی و سیاسی زد اما با دستور زبان و قالب آن، هرچند محدودیت این رسانه خواه ناخواه منجر به فروکاهش معانی عمیق به سطح امکانات سینما می شود اما بدون شک قابلیت های این هنر اعجاب برانگیز بیش از آن چیزی است که اکنون در سینمای ایران از آن بهره برده می شود .
"قلاده های طلا" نه در فرم و نه در محتوی توفیقی کسب نکرده است و آشفتگی فرمیک و محتوی سطحی اصلی ترین اشکالات آخرین ساخته ابوالقاسم طالبی می باشند . اما معضل بزرگ تر و عمیق تر در حاشیه این اثر سینمایی رخ نشان می دهد و آن عمق سیاست زدگی جامعه ما در برخورد با "همه چیز" است .