نفحه عشق ...
یادداشت های آرشیوی
نگاشته شده در تاریخ 22/ 8 / 1390
بسم الله ...
سلام ...
" ان فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا بها "
گاهی تاثیر بعضی از لحظات زندگی آنقدر کشدار است که شاید با گذشت 5 روز باز هم باورت نشود که جایی نامی در کنار نامت ثبت شده ...
گاهی عمق نفوذ بعضی از نگاهها آنقدر زیاد است که هیچگاه باورت نخواهد شد این نگاه متعلق به یک انسان است ...
گاهی ... باورت نمیشود ... گاهی انگار برای درک کردنش آنقدر ها هم که فکر میکردی بزرگ نشدی ...
خاصیت عشق همین است ... بعضی ها را بزرگ می کند ، بعضی را کوچک ، اما آنچه هست همه را زیبا تر میکند ، خواستنی تر ...
از خیلی وقت پیش به این پست فکر میکردم ، که چه باید بنویسم برای حسن اطلاع این اتفاق قشنگ ... خیلی چیزها هست که باید ، خیلی چیزها هم هست که نباید بنویسم ... و خاصیت عشق همین است ...
از باید نوشته هایش همینقدر که من متولد شدم ... دومرتبه ... اینبار در 17 آبان 1389 ، اول ذی الحجه 1431 ، دوشنبه ، صبح ساعت 6 و 40 دقیقه بامداد ، اینبار در حرم حضرت معصومه ، بدست مبارک حضرت استاد عابدی ، در روزی به میمنت پیوند جمال فاطمی و جلال علوی ، من و همسرم دومرتبه متولد شدیم ...
از باید نگفتنی هایش همینقدر که ...
نمیدانم چرا زبانم برای بیشتر گفتن نمی گردد ؟! حکماً بیشتر نباید بگردد دیگر ... و خاصیت عشق همین است ... هرچه پنهان تر ، زیبا تر ...
الحاصل ، دعایمان کنید ... زین پس صیغه جمع به کار میبریم ، جمع بودن هم صفایی دارد ها !
پ . ن 1 : این قسمت مخصوص خودش است ، خوش آمدید بانو !
پ . ن 2 : یک تشکر ویژه از موذن لحظه تولد : مخلصیم آقا مصطفی !
پ . ن 3 : شاید اینجا جمع شد رفتیم به یک منزل دونفره ... و خاصیت عشق همین است ...
پ . ن 4 : آقا مرتضی خیلی مخلصیم ، با آوینی عاشق شدن مزه ای دارد چشیدنی ، بی اندازه شیرین ...
پ . ن 5 : یاعلی مددی ...
- ۹۰/۱۰/۱۲