بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

۲۲ مطلب با موضوع «یادداشت های نشریه سوزنبان» ثبت شده است

نصیحت الطلاب - خشت اول

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۴۰ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 31 / 6/ 1390

 

(این یادداشت برای شماره 19 هفته نامه سوزنبان ویژه دانشجویان جدید الورود نگاشته شده است .)
وقتی حرف از نوشتن یک یادداشت برای دانشجویان جدیدالورود به میان می آید احتمالاً نصیحت های برادرانه و خواهرانه به هم کلاسی های جدید اولین راهی است که به ذهن همه می رسد و باید با افتخار عرض کنم بنده نیز از این قاعده مستثنی نیستم !

البته نصیحت الطلابِ ( همان دانشجو که به اقتضاءِ ترکیب اینچنین برگردان شده) حقیر از سنخ دیگران به گمانم نیست ، و مجموعه ی پاسخ ها و راه حل های یکی شبیه خودتان است به سوال هایی که یا فی الحال مسئله شماست و یا بعداً تبدیل به معضلی در گوشه کنار دغدغه هایتان می شود .

به احتمال قریب به یقین اولین مسئله ای که بعد گذاشتن پای مبارکتان به دانشگاه قم و یا هنگام مطالعه دفترچه ی انتخاب رشته جلب توجه می کند و دائم نیز سیبل انتقادات ریز و درشت سال بالایی ها واقع می شود تفکیک جنسیتی در این مرکز آموزشی است .بله تفکیک و ما ادراک ما التفکیک !

البته نکته مهم تر آن است که اولاًٌ هیچگاه در برخورد با این موضوع، موضع علمی ، فقهی و آموزشی درستی اتخاذ نشده است ( و یا اگر شده حقیر مشاهده نکردم ) و همیشه در گفتگوهایمان به تبع موضعی سیاسی و یا دفاع از این و آن شخص و یا تخریب فلان و بهمان مسئول به تحلیل ! مسئله پرداخته ایم و ثانیاً اینکه این مقایسه میان دانشگاه قم و سایر مراکز آموزشی از تفکیک آغاز شده و به مقایسه های علمی ، سیاسی ، فرهنگی بی ربطی ختم می شود که همیشه دانشگاه قم مغلوب این قیاس های بی مورد است .

و اما به نظر می رسد اگر از راه درست که همان بررسی علمی مسئله است وارد شویم و مراقب باشیم که از سر عقده گشایی با چوب تفکیک ،فرهنگ و سیاست و علم را در دانشگاه منکوب نکنیم - که البته مطمئناً از این کلام حقیر تائید آنچه در عرصه های فرهنگی علمی سیاسی در دانشگاه می گذرد برداشت نمی کنید سره از ناسره تفکیک جنسیتی جدا شده هم پر قبای علممان خدشه برنمی دارد و هم آخرتمان را به اندک زمانی هم کلاسی بودن با جنس مخالف نمی فروشیم .

واقعیت تلخ و در عین حال کمی آرامش دهنده آن است که این دانشگاه با هیچکدام از دانشگاههای ایران تفاوتی ندارد و جز در برخی موارد نادر هر آنچه پشت دیوار های طویل دانشگاه ما میگذرد همان است که پشت دیوار های طویل سایر دانشگاه ها گذشته است و می گذرد و البته این بیش از آنکه حاصل تحقیقِ منظم نگارنده باشد محصول اولاً مشاهده چند دانشگاهِ مادر ( و شاید پدر ) ایران و ثانیاً بحث هایی نظریست که جای طرح آن شاید مجالی دیگر باشد .

و یک نکته روانشناختی آنکه حقیقت تفاوت و عدم تفاوت این و آن دانشگاه با هم چیزیست و تصور من و شما از بودن و نبودن آن تفاوت چیز دیگری ! و شاید این نتیجه را از همان گزاره ی معروفی گرفته ام که احساس امنیت ( و فقر و ... ) از خود امنیت مهم تر است و (صد البته بیش از آن یکی موضوع بررسی های و پژوهش های علمی )پس بدانید و بدانیم که چه این دانشگاه از نقطه نظر فرهنگی ، سیاسی و علمی و حتی از دریچه توابع موضوعی مسئله تفکیک متفاوت و در مقامی متنزل تر از سایر دانشگاهها (خصوصاً دانشگاههای مرکز) باشد و چه نباشد زمانی که این انگاره مثل خوره به جان شما بیفتد آن قدر بار منفی تولید می کند که گاه کار به تصمیم هایی می کشد که از بیرون بسی نا عاقلانه می نماید و حقیر چه بسیار شاهد اینگونه تصمیمات بوده ام .

نصیحت الطلاب - خشت دوم

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۳۶ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 23 / 7 / 1390

دانشگاه نیز همانند سایر محیط های اجتماعی پر است از بیماری های ریز و درشتی که برخی به چشم می آیند و ما را به فکر درمان می اندازند و برخی دیگر نه تنها دیده نمی شوند بلکه در بسیاری موارد حسن این محیط محسوب می شوند . و حقیر اینبار در پی بیان یکی از همین مرض های دانشگاهی است ؛


بیماری که تعبیر دانشگاه زدگی شاید عنوان مناسبی برای آن باشد !

منظورم از دانشگاه زدگی یک حالت روانی اخلاقی است که بعد از ورود افراد به دانشگاه و در برخورد با عناوین استاد و دانشجو و دکتر و متخصص و ... ایجاد می شود . حالتی که هرچند ریشه در ساختارهای معیوب نظام آموزشی ما دارد و از همان سالهای دبستان به جان کودکان تزریق می شوند اما اوج این تفرعن پوچ و بی مایه در دانشگاه و البته در سطوح بالاتر آن اتفاق می افتد .

احتمالاً تلقی شما بعد از خواندن این دو پراگراف از مصادیق این وضعیت همان همکلاسی های ردیفِ اول نشین ِ همیشه حاضر و آماده ی ِ محبوب اساتید باشد که هرچند تلقی نادرستی نیست و این بندگان خدا بیش از سایرین گرفتار اتمسفر بیمار دانشگاه شده اند اما همه ی ماجرا همین نیست !

زندگی دانشجویی عموماً و زندگی این قشر درس خوان ِ مثبت علی الخصوص گویا تلازمی ذاتی یافته است با کناره گیری از تمام تحولات سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و حتی به شکل ناباورانه ای علمیِ محیط پیرامونشان !

 

این متخصص نماهای به واقع بیمار غافل از آنکه اساساً علم در معنای حقیقی خویش می بایست ناظر به نیازهای جامعه سامان پذیرد ( این عبارت متضمن بحث های عمیق فلسفه علم است و با تلقی های موجود هرچند نه در ظاهر در باطن بسیار متفاوت ) در گوشه خوابگاهها ( و بعد از آن در اتاق های اعضای هیئت علمی ! ) به بلع تئوری های پیش ساخته مغرب زمین مشغولند بی آنکه حتی توان هضم آنچه می بلعند در آنها موجود باشد ! مَثل جامعه علمی ما مثل انبانی ست که هر لحظه بزرگ تر و بزرگ تر می شود اما در این سیکل افزایش فارغ التحصیلان و کتب و مجلات به اصطلاح علمی هیچگاه کسی در پی یافتن پاسخی برای این سوال بر نیامده است که این همه برای چه ؟!

و این سوال اگرچه بسیار ساده انگارانه و شاید ابلهانه می نماید در صورت تامل در آن ، پرده از بسیاری ناکامی های چند دهه اخیر مملکت ما و جهان به اصطلاح سوم بر میدارد !

 

جهان سومی که تشنه ی دست آوردهای تکنولوژیک تمدن غرب بوده، به سیر تولید آن حتی توجهی ندارد و در بهترین صورت کارخانه مونتاژ صنایعی می شود که با خاک فرهنگی و اجتماعی و اقتصادیش کوچکترین نسبتی ندارد !

دانشگاه اگرچه در وهله اول محلی برای کسب و تولید علم است اما نکته مغفول مانده اینجاست که این کسب و تولید می بایست ناظر به جامعی باشد که دانشگاه در پی رفع نیازهای اوست . پس انتظار بیجایی نیست که از دانشجویان و اساتید بخواهیم نه تنها بیش از پیش به فلسفه و مبادی و مبانی علومی بیندیشند که می آموزند و می آموزانند بلکه فعالانه در تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و... جامعه شان مشارکت کنند تا در مقام عضوی از جامعه به تئوری پردازی دست بزنند و نه به عنوان وصله ای جدا افتاده که در عوالم ذهنی خویش برای هیچ سخن می گوید !