بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

۲۲ مطلب با موضوع «یادداشت های نشریه سوزنبان» ثبت شده است

آن رکن پنجمی

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۴ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 15 / 9 / 1388

(این یادداشت در اصل سرمقاله شماره سوم هفته نامه سوزنبان است)


مروی است( از اما علی ابن موسی الرضا) که بنای اسلام بر پنج رکن است. و پنجمین آنها که مهمترین نیز است و چهار رکن دیگر بر آن استوارند ولایت است.


پرداختن به حقیقت ولایت به مثابه رکن اساسی دین مبین اسلام هم از گنجایش این قلم بیرون است و هم این این ستون مجال بررسی تمام وجوه آن را ندارد. منتهی هدف حقیر از نگاشتن آنچه می خوانید سوالیست که مدتی ذهنم را مشغول به خود داشت. بهتر آن دیدم تا با طرح برخی از شقوق آن بابی برای آغاز بررسی های دقیق تر این موضوع بگشایم


آیا واقعا با خود اندیشییده اید که این ولایت که بنای اسلام بر آن استوار است حقیقتا چیست ؟


آیا ولایت پیش گفته در کلام امام رضا (ع) وابسته به زمان و در محدود عصر خاصی است یا حقیقتی ثابت و ابدی است ؟ نسبت بین دیگر ارکان واصول دین اسلام با ولایت چگونه است ؟


آیا اساسا ولایت به حوزه فردیات انسان مسلمان محدود می شود و یا امور اجتماعی و فردی نیز متاثر از آن است؟ ولی کیست ؟ و این ولایت چگونه دراو ظهور می یابد ؟ وظیفه مسلمانان و موالی در برابر ولی چگونه است ؟ نحوه شناختن ولی و حدود اختیارات و وظایف او در زمان غیبت امام معصوم چگونه است ؟


وهزاران سوال از این قبیل که شاید دهه ولایت آغاز مبارک و میمونی برای پرداختن هر چه عمیق تر به آن می باشد.


والسلام علی من اتبع الهدی

اصالت های فراموش شده

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۳ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 18 / 9 / 1388

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله چهارمین شماره هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است .)



16 آذر یادآور شهادت 3 تن از دانشجویان دانشگاه تهران در جریان اعتراض به ورود نیکسون به تهران و اهدای دکتری افتخاری به وی می باشد .


آنچه این روز را اینچنین اهمیت بخشیده است و از سایر مناسبت های مرتبط با جریان جنبش دانشجویی امتیاز بخشیده است رویارویی عریان دو جریان عدالت طلب دانشجویی و مستکبر جهانی است .


شاید سخن به گزافه نگفته باشیم اگر ادعا کنیم که 16 آذر یکی از از گرانیگاههای جنبش دانشجویی در سیر تطور خود می باشد و همچنین تاثیر آن بر حادثه ی عظیمی چون انقلاب اسلامی بسیار مهم و قابل توجه است .


نکته ای که بازخوانی مجدد ماهیت حوادث رخ داده در 16 آذر را مهم می سازد فراموش شدن اصول اساسی جنبش دانشجویی است . اصولی که اصالت جریانات دانشجویی در گرو پایبندی به آن است .


اصولی از قبیل استکبار ستیزی ، عدالت طلبی ، استقلال طلبی و عدم وابستگی به گروههای سیاسی داخلی و خارجی .


16 آذر امسال از جهاتی با سالهای گذشته متفاوت است و آنهم قرار گرفتن جنبش دانشجویی در آزمون انتخاب میان وابستگی و پشت کردن به آرمانهای اصیل ملت مسلمان ایران و حمایت از جریان وابسته و منحرف و یا اعلام دوباره استکبار ستیزی و پایبندی مجدد خود به آنچه اصالت آن در گرو آن است .


خون شهدای 16 آذر هنوز بر پهنه ی دانشگاه گرم است و نظاره گر آنچه امروز ما دانشجویان رقم خواهیم زد .


والسلام علی من التبع الهدی

جای خالی هماهنگی

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۱ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 11 / 12 / 1388

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله شماره هفتم هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است )


مخاطب اصلی این نوشتار در اصل مسئولین و فعالین تشکل های دانشجویی هستند هر چند مطالعه ی آن برای کسانی که با دغدغه در پی یافتن پاسخی برای سوال تکراری «چرا این همه ناهماهنگی ؟» هستند می تواند جالب باشد .


بسیار دیده و شنیده اید که در یک محیط اجتماعی (مثلا یک شهر ، دانشگاه و ...) ارگان های فرهنگی و سیاسی متفاوت که دارای مدیریت های مختلفی هستند برنامه هایی با اهداف و گاهاً سبک و سیاق تکراری اجرا می کنند .سوالی که همیشه بعد از مشاهده این معضل به ذهن متبادر می شود این است که چرا این ارگان ها هماهنگ عمل نمی کنند تا دست کم انرژی و هزینه ی کمتری را متقبل شوند ؟


این مشکل کم و بیش در دانشگاه ما هم البته به شکلی دیگر سابقه دارد هرچند در این مقال در پی ذکر مصادیق آن نیستم .


نبود هماهنگی و نحوی دورافتادگی عجیب میان تشکل های دانشگاه برای هر فردی که فقط چند هفته در یکی از این تشکل ها فعالیت کند امری بدیهی و اظهر من الشمس است ! گاهاً می بینیم که برنامه ای که می شود با یک هماهنگی ساده ی تلفنی برای مثال میان دو تشکل مهم و تاثیر گذار دانشجویی دانشگاه یعنی انجمن اسلامی مستقل و بسیج دانشجویی با سطح کیفی و صرف هزینه های مادی و معنوی بسیار کمتری برگزار شود بدلیل عدم وجود هماهنگی یا اساساً بوقوع نمی پیوندد یا در حد و اندازه هایی که باید باشد نیست .این جریان بوضوح در مورد نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری و کانون ههای زیر مجموعه آن ، امور فرهنگی و کانون هایش ، کانون پیام زیتون ، انجمن نسل نو هم صادق است . اجازه بدهید نکته ای را که خودم تجربه کرده ام به شما بگویم و آن هم این است که بعضاً برنامه ای که با همکاری تشکل دیگری انجام داده ایم نه تنها بسیار با کیفیت تر و مفید تر بوده است بلکه انجام آن به مراتب شیرین تر و با صرف انرژی کمتری بوده است مضافاً به اینکه بدلیل تقسیم مسئولیت ها سرعت پیشبرد کار افزایش یافته و برنامه بدلیل فرسایشی شدن روند پیگیری ها در سیستم معیوب اداری بلاتکلیف رها نشده است ، سرنوشتی که گریبانگیر بسیاری از پروژه های فرهنگی و سیاسی همین انجمن اسلامی مستقل هم شده است .


ممکن است متولیان امر با ذکر این که چندین و چند جلسه بدین منظور (هماهنگی) میان تشکل ها برگزار کرده اند مسئولیت را از خود سلب کنند در حالیکه عرض حقیر اصلاً نبود جلسات نیست چه آنکه اگر برای ایجاد این مهم برگزاری جلسات کافی میبود (لازم البته هست ) وضعیت قطعاً بدین منوال پیش نمی رفت .


نکته ای که از نظر اینجانب کلید حل این معضل در آن نهفته است حاوی دو بخش است : اول اصلاح ساختارهای فرهنگی و اداری دانشگاه به شکلی که اجرای پروژه های فرهنگی و سیاسی را هر چه بیشتر به فضای همکاری و تقسیم کار میان تشکل ها بکشاند نه اینکه این شکاف را بیشتر کند . و دوم ، مسئله ای که مربوط به مسئولین دانشجوی تشکل ها میشود و آنهم دست برداشتن از بعضی دلبستگی های صنفی و تشکیلاتی است که به آنها اجازه نمی دهد نام تشکل دیگری را پای برنامه ببینند .


هر چند قصد نصیحت ندارم اما باید بی رودربایستی به دوستان خود تذکر بدهم که برادران و خواهران عزیز اگر من و شما مسئولیتی را بر عهده گرفته ایم که کاری را از پیش ببریم و اگر انشاءالله این سمت را با اخلاص قبول کرده ایم دیگر چه جای این چرتکه اندازی های مادی و بچگانه است که میخواهیم به هر قیمتی (توجه کنید هر قیمتی) هم که شده خودمان و فقط و فقط خودمان کارها را انجام دهیم . مطمئن باشید سنگی که شما حتماً به تنهایی نخواهید توانست برداشت با همدلی و همکاری با آسانی از سر راه بر میداریم . انشاءالله

محکمات و متشابهات اندیشه امام خمینی (ره)

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۵۰ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 16 / 12 / 1388

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله شماره 8 هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است .)


« هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ » سوره مبارکه آل عمران – آیه 7


«اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن آیات محکم است ، آنها اصل و اساس کتاب اند و بخشی دیگر آیات متشابه است ولی کسانی که در قلوبشان انحراف است برای فتنه انگیزی و طلب تفسیر ، از آیات متشابهش پیروی می کنند ، و حال آنکه تفسیر واقعی و حقیقی آنها را، جز خدا نمی داند . و استواران در دانش می گویند : ما به آن ایمان آوردیم ، همه (چه محکم و چه متشابه) از سوی پروردگار ماست . و جز صاحبان خرد متذکر نمی شوند » ترجمه استاد حسین انصاریان


آنچه در آیه مبارکه فوق در باب تقسیم آیات و تفسیر آنان آمده است عقلاً در تمام گونه های تفکر چه در باب اشخاص و چه در مورد نظام های فکر جاری است . به بیان دیگر در چارچوب فکری هر فرد یا اندیشه ی او، بعضی نقاط نقش محوری را بازی می کنند و از وضوح و بساطت بیشتری برخوردارند و امکان تاویل و تفسیرهای ناروا از آنها کمتر است که قرآن کریم از این بخش به محکمات یاد کرده است ؛ و بخشهای دیگری وجود دارد که خالی از امکان تفاسیر نادرست نیست و در حقیقت بایستی در حاشیه ی محکمات و با رجوع به آنها مورد مداقه قرار گیرد این قسمت را متشابهات میخوانیم .


بدیهی است که حضرت امام (قدس سره) نیز بعنوان یک اندیشمند بزرگ که دارای تالیفات ، سخنرانی ها ، پیام ها ، بیانیه ها و مهم تر از همه اعمال و تصمیمات متعددی میباشد از قاعده ی فوق مستثنی نیست .


احتمالاً کسی نسبت به موارد بالا، نظر مخالفی نداشته باشد و مشکل تنها جایی آغاز میشود که فرد یا گروهی شروع به تفسیر افکار حضرت امام (قدس سره) میکنند و بنا به نظر و مقصود خود محکم و متشابه اندیشه های این بزرگ مرد را تعیین می نمایند .


راه چیست ؟ آیا گریزی از اینهمه تفاسیر متفاوت و گاهاً متضاد نیست ؟ آیا خمینی کبیر نیز بایستی مانند بسیاری از دیگر متفکران بزرگ تاریخ (همانند شریعتی ، طالقانی ، جلال آل احمد و...) توسط برخی از گروهها مصادره به مطلوب شود و هر زمان که نیاز شد با سوء استفاده از کلمات او بر خلاف راه و هدفش قدم بردارند ؟ قطعاً پاسخ ، منفی است !


پاسخی که بنظر حقیر می رسد از چند بخش تشکیل شده است :


اول ، قول و فعل حضرت امام(قدس سره) فقط و فقط در چاچوب اسلام ناب قابل تفسیر است و اساساً هر تفسیری از جانب هر فردی حتی نزدیک ترین افراد به شخص امام که به مخالفت با اسلام ناب چه صراحتاً و چه دلالتاً بینجامد راهی به حقیقت کلام و رفتار این مرد الهی نخواهد برد و سرابیست گوارای کوردلان !


دوم ، از امام آثار مکتوب بسیاری برجای مانده است که در یک تقسیم بندی کلی به دو بخش سخنرانی ها و پیام ها –مجموعه 22 جلدی صحیفه امام- و آثار قلمی و خودنوشته ایشان تقسیم میشود . آنچه واضح بنظر می رسد اینست که در مقام تفسیر قطعاً آثار مکتوب ایشان محور و مبنا است نه متون پیدا شده از سخنرانی ها چرا که اولاً مخاطب سخنان ایشان در سخنرانی ها معمولاً مردم عامی بوده اند و دوماً برای فهم درست این کلمات بایستی شرایط و اوضاع و احوال زمانی و مکانی ایراد آنها مورد توجه جدی قرار گیرد ، موضوعی که معمولاً ناآگاهانه یا غرض ورزانه موجب برداشت های ناصواب از اندیشه های ایشان میشود .


سوم ، بعضی از نقاط در منظومه ی تفکر ایشان به لحاظ کمی از بسامد بیشتری برخوردار است و حضرتشان تاکید فراوانی بر آنها داشته اند که نشان از محوری و مهم بودن آنها در چارچوب اندیشه ای ایشان است . موضوعاتی مانند اصل ولایت مطلقه فقیه ، استکبار ستیزی ، استقلال طلبی ، توجه به مستضعفین ، اسلام ناب در برابر اسلام آمریکایی ، ساده زیستی و مبارزه با اشرافیت و مواردی از این دست .


چهار ، نکته ای که میتواند ما را در تفسیر درست سخنان ایشان یاری دهد توجه به برخی از تصمیمات و واکنش های حضرت امام (قدس سره) در برخورد با موضوعات و موانع گوناگون است ؛ در حقیقت این موارد تجلی عملی تفکری است که به ایشان منتسب است و اگر کسی خود را خط امامی میداند بایستی نسبت درستی با این برهه هایی از تاریخ برقرار سازد . برای مثال کلیه حوادثی که منجر به انقلاب اسلامی شد (مانند برخورد با مجاهدین قبل از انقلاب) ، رفتارهای امام و برخوردشان با موضوع جنگ تحمیلی ، جریان بنی صدر ، عزل آقای منتظری ، برخورد با منافقین قبل از انقلاب و ... .


نکته ی پایانی لازم به ذکرآنست که همانطور که در آیه مبارکه آمده است مفسران قرآن کریم بایستی خردمندان و مومنان به کلیت قرآن باشند و مصداق" یکفر ببعض و یومن ببعض" قرار نگیرند تفسیر و تاویل سخنان امام خمینی(قدس سره) نیز باید توسط افرادی انجام شود که اولاً به تمام نظام اندیشه ای ایشان معتقد باشند (چه در عمل و چه در نظر) و ثانیاً به لحاظ تاریخی تسلط کافی بر رویدادهای زمان حیات حضرت امام داشته باشند . مسلم است که در این بین صرف قرابت نسبی و سببی و یا داشتن چند حکم از حضرت ایشان یا چند مرتبه زیارت کردن امام در زمان حیاتشان برای انجام این مهم کافی نخواهد بود و چیزی بیشتر از این ظواهر گمراه کننده نیاز است ، کما اینکه یک جوان بیست و چند ساله که اصلاً امام را ندیده است میتواند به مراتب صلاحیت بیشتری برای سخن گفتن از ایشان داشته باشد .


افرادی که چه از ابتدا و چه در طول زمان با امام و تفکرش خصوصاً در حوزه هایی مانند استکبارستیزی ، ساده زیستی ، مبارزه با اشرافیت ، مخالفت و معارضه داشته اند (بیشتر در عمل و رفتارشان) چگونه می توانند با وقاحت تمام و با ادعای در خط امام بودن و خویشاوندی با امام بر کرسی تفسیر سخنان خمینی کبیر تکیه بزنند ؟


پس ای الواالباب در جستجوی سرچشمه های اندیشه ی پاک و نورانی روح خدا دست به دامن فرزندان حقیقی او بشویم ! والسلام

تکیه سید الشهدا در محله ارمنی ها

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۴۶ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 2/ 2 / 1389

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است)


هفته گذشته به مناسبت سالروز شهادت سیدنا الشهید مرتضی آوینی بزرگداشتی گرفته بودیم در انجمن اسلامی که برنامه ای بود متشکل از سه همایش و یک نمایشگاه کتاب .


گروهی که متولی برگزاری این یادواره بودند تمام تلاش خود را برای هر چه بهتر برگزار شدن این برنامه انجام دادند (البته هر چه کردیم در خور شان شهید آوینی نخواهد بود) خصوصاً در زمینه تبلیغات از انواع ایده ها بهره بردند تا اطلاع رسانی در حد کفایت نه تهوع انجام شود . علی رغم تمام این تلاش ها استقبال از همایش ها به لحاظ کمی زیاد نبود هر چند از حیث کیفی رضایت برگزارکنندگان جلب شد ، انشاالله سیدنا نیز راضی شده باشند .


جناب حجه الاسلام و المسلمین محسنی که از سخنرانان یکی از همایش ها بود در ابتدای سخنانش گفت که در محله ی ارمنی ها تکیه ی سیدالشهدا را کوچک می گیرند تا اگر جمعیت محدودی آمدند آنقدر ها به چشم نیاید .هر چند غربت شهدا و علی الخصوص شهید آوینی در جامعه ی اکنون زده ی ما امر جدیدی نیست اما تعجب اینجاست که پرداختن به اندیشه های مرتضی آوینی که بدون شک هنوز هم موضوع دست اول و مبتلا به جامعه ی ما است خصوصاً در محیط های آکادمیک !! مثل دانشگاه قم که بایستی محل منازعات فکری و علمی باشد آنقدر با بی علاقگی قشر به اصطلاح دانشجو روبرو میشود که نمیتوان نسبتی مناسبت میان تفکر با دانشگاه جز همان تکیه سید الشهدا و محله ی ارمنی ها برقرار کرد !


دانشجویانی که به صراحت جز برای کیک و ساندیس و یا دیدن فلان شخصیت مشهور رسانه ای و یا سیاسی و آنهم نه برای استماع سخنان وی بلکه صرفاً برای دیدن و احیاناً گرفتن عکس یادگاری ! به همایش ها و سمینارها می آیند حقیقتاً چه نسبتی با نامی که با انبوهی ادعا آن را یدک می کشند دارند ؟! هرچند این ابتذال دستمایه ی برخی تشکل ها و مسئولین فرهنگی برای پر کردن بیلان کاری خود شده است و آنها تا با هدف تبلیغات و نهایتاً پرکردن سالن های همایش فقط و فقط شخصیت های رسانه ای جنجال برانگیز را دعوت مینمایند و در این میان آنچه ذبح می شود فرهنگ ، علم و تفکر است .


وقتی سالن همایش دانشگاه به محلی برای تبادل بلوتوث و ارضای عقده های حقیر مشتی کودک تبدیل میشود چه انتظاری از این دانش گاه میتوان داشت ؟ تولید علم ؟ ارتقای فرهنگ ؟ عدالت طلبی ؟ تعالی ؟ و یا تنها ابتذال ، ابتذال و ابتذال ...


وقتی کتاب خواندن منحصر میشود در معدود کتاب های درسی و آنهم فقط برای گرفتن نمره قبولی در امتحان پایان ترم آیا باید توقع بیشتر از بابت فرهنگ این مملکت داشت ؟


وقتی محدود دانشجویان فعال و دغدغه مند هم از اساتید و مسئولین دانشگاه به جای تشویق و ترغیب فقط تحقیر و مانع تراشی و دعوت به سر در آخور خود کردن و بیخیالی می بینند ، دیگر میتوان انتظار داشت دانشگاه به محلی برای آغاز تحول در جامعه شود ؟


وقتی ... بگذریم


این وجیزه را از سر عصبانیت نگارنده آن ندانید که حقیر و دوستانم اساساً با تصور سالنی مملو از جمعیت مشتاق دانستن و فهمیدن این مراسمات را برگزار نکردیم ، به هر حال اینجا دانش گاه است دیگر ؟ ما هم دانش جوئیم ، منتهی این را نوشتم تا بلکه و خدایی ناکرده از این خواب نمره و کلاس و درس بیرون بیائیم و راهیی جز سلف و خوابگاه را بجوئیم شاید فرجی حاصل آمد !

این ره که تو میروی !

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۴۵ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 14 / 2 / 1389

(این یادداشت در اصل برای سرمقاله شماره یازدهم هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است .)
گاهی شنیدن برخی از خبرها بیش از آنکه من را متاثر کند متعجب می کند . یعنی اتفاقی که بنظر ناراحت کننده می رسد من را بیش از آنکه ناراحت کند به فکر فرو می برد ؛ یکی از این خبرهای ناگوار را چند وقتی است بچه های دانشگاه به خیال اینکه مطلع نیستم دائما به من گوشزد می نمایند ، دوباره شرکت های هرمی در دانشگاه فعال شده اند !
احتمالا این خبر برای عده ای اساساً نه ناراحتی به همراه دارد و نه تعجب بلکه اتفاقی است که به آنها مربوط نیست مثل سایر اتفاق ها اصلاً مگر چیزی به آنها مربوط میشود ؟ برای من اما عجیب بود که در دانشگاه قم این پول بازهای دغل پیشه توانسته اند کاسبی به هم بزنند و عده ای ساده لوح را به خیال پیمودن ره صد ساله در یک شب سر کیسه کنند و بعد هم قیافه حق به جانب بگیرند و برای کلاهبردایشان لفافه ی شرع و قانون و اقتصاد درست کنند بلکه عده ای بیشتر در هرم پول سازی آنها شریک شوند و جیب آنها سنگین بشود .
تعجبم از اینجا بود که چطور بعد از اینهمه مقاله و گزارش و خبر و صدور فتوا و بعد از گذشت چند سال از رکود بازار هرمی ها دوباره و این دفعه در دانشگاه باید شاهد فعالیت آنها باشیم . فعالیتی که هر چند این بار پیچیده در توجیهات مغلطه آمیز شرعی است و از استدلال های سبک اقتصادی هم سود می برد اما بیشتر از همه از حرص و طمع سریع و بی زحمت پول دار شدن ما سوء استفاده می کند . تا کی میخواهیم اینگونه ضربه بخوریم ما قشر به اصطلاح فرهیخته و جوان این مملکت خدا عالم است ؟!
البته طرف دیگر قضیه کم کاری و بی توجهی عجیبی است که حراست محترم که به کوچکترین رابطه ی مشکوک دختر و پسرها حساس هستند از خودشان نشان می دهند ؟! این همه نیروی پیدا و پنهان برای کنترل مشتی دختر و پسر که به هم نگاه چپ نکنند ؟ یا وظایف دیگری هم در دستور کار شما هست ؟
بگذریم ...
بدبختی آنجا بیشتر رخ می نماید که بعضی از اساتید محترم ؟؟! هم از دور و نزدیک دستی بر آتش بازاریابی شبکه ای دارند و در دانشگاه از واحد خواهران و برادران مشغول پرزنت کردن هستند ! گویا آب بیشتر از آنچه فکر میکردیم از سرچشمه گل آلود است و خانه نگران کننده تر از آنکه تصور میکردیم از پای بست ویران !
نیاید فردا پیش من صدایتان را بالا ببرید که تو نمیدانی و این شرکت محترم هرمی نیست ، شبکه ایست و گلدکوئست نیست ، کیو آی است و حرام نیست ، حلال طیب و طاهر است و ... آنچه برای ورود به این شبکه ها نیاز است نه این توجیهات که طمع کودکانه ایست که نفس ما خوب دست روی آن گذاشته است دوستان ! بروید نگاهی به راهی که می روید بیندازید ، این ره که می روی برادر من ( وخواهرم) به ترکستان است شک نکن !
همینقدر راحت اعتبار و اندوخته ی چند سال دانشجو بودنت را خرج گرفتن دویست سیصد هزار تومان پول از این و آن رفیق نکن ! پرزنت کردن که جای خود !
اعتقادی به کپی کردن در نشریه ندارم و همه جور استدلال فقهی و قانونی و اقتصادی در اینترنت و مجلات و روزنامه ها هست ، بهتر از آنچه من و دوستان میخواستیم برای بیدار کردن تو بنویسیم ! برای همین هم هست که این دل نوشته را آغشته به استدلال نکردم تو که استدلال نیاز نداری، داری ؟ خودت را گول نزن خواهش میکنم ، دیگران را هم .
بگذریم هفته ی دیگر شماره ی آخر سوزنبان منتشر می شود ، نمیدانم سال بعد سوزنبان خواهد بود یا نه ولی مطمئنم که من سردبیر نخواهم بود پس هرچه تقدیر و تشکر هست زودتر نثار بفرمائید که یک وقت دیدید اگر بارگران بودیم رفتیم ...
حرفهای سوزنبانی را هفته دیگر میزنم در آن آخرین نامه !
والسلام علی من التبع الهدی

آسیب شناسی رخوت دهم و پایانی

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۴۴ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 14/ 2/ 1389

(این یادداشت در اصل برای شماره یازدآهم هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است)

11) دولت احمدی نژاد : طرح این مسئله به احتمال زیاد در بادی امر عجیب بنظر می رسد ، چرا که تصور بر آن است که زمانی که یک دولت اصول گرا و با جهت گیری های تقریباً انقلابی بر مسند کار تکیه زده باشد قاعدتاً باید بستر آماده تری برای فعالیت دانشجویان انقلابی و مذهبی فراهم باشد ، حال آنکه در واقع اینگونه نیست !
اگر در این زمینه از مدیریت فعلی و قبلی دانشگاه قم و موضع گیری های سیاسی آنها صرف نظر کنیم و نقش بازدارنده ی آنها در برخی زمینه ها را نادیده بگیریم باید اذعان نمائیم که با بر سر کار قرار گرفتن دولت های اصول گرای نهم و دهم نحوی حالت استغنا و راحتی خیال گریبان گیر طیف مذهبی دانشجویان شده است که ناشی از تصور غلط آنها نسبت به فضای سیاسی – فرهنگی جامعه می باشد . تصوری که فعالیت آنها را تنها زمانی ضروری می کند که مخالفین علناً و به شکل محسوس دست به تخریب و یا تضعیف بنیان های فکری ،فرهنگی ،اخلاقی و سیاسی جامعه زده باشند و در واقع مردم اصولاً در هنگام وجود خطر قریب الوقوع دست به کار دفاع و مقابله می شوند و گویی وظیفه ای برای پیش برد اهداف متعالی انقلاب اسلامی – در تمامی حوزه ها – و تلاش در جهت توسعه ارزشهای بنیادین اصیل اسلامی نداریم و فقط بایستی به برخی سطحیات از فرهنگ و سیاست موضع گیری نمائیم .
نکته ی مغفول مانده این است که به راستی چه کسی باید به همین دولت برای پیش برد اهدافش کمک برساند ؟ آیا دولت یک بسته از قبل آماده شده است که ما فقط باید برای رای آوردن آن تلاش کنیم ؟ اصلاً در همین فضای محدود دانشگاه کدام دانشجو باید تشکل های مذهبی و انقلابی را برای فعالیت موثرتر یاری کند ؟ و چگونه بدون هیچ احساس مسئولیتی توقع اتفاقات خارق العاده را داریم ؟ حقیقتاً میتوان از این جهت دوران حکومت دولت اصلاحات را دورانی به مراتب فعال تر و با انگیزه تر برای طیف های مذهبی و انقلابی دانست ، هرچند این نکته به هیچ وجه تائید آن وضع کذا نیست که عاقلان را اشارتی !
آنچه علت ایجاد این تنبلی و بیخیالی در میان دانشجویان شده است غفلت عمیقی است که آنها از آرمانهای بلند انقلاب اسلامی دارند ؛ به قول سیدنالشهید : « شاید جنگ خاتمه یافته باشد اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت و انگار این غفلتی که من و تو را در بر گرفته است ظلمت قیامت است . »
در پایان این سلسله یادداشت ها فهرستی از عللی که به نظر نگارنده عوامل اصلی رخوت و رکود دانشجویان در دانشگاه قم است را ارائه می نمایم و امیدوارم قدمی هرچند کوچک در راه رفع موانع حرکت های سالم و سازنده دانشجویی برداشته باشم . همچنین مشتاقانه منتظر شنیدن نقد ها و نظرات شما در این خصوص هستم .
1) اکتفا به انجام واجبات و ترک محرمات
2) تصور مطلوبیت وضع موجود
3) فرار از مسئولیت
4) غرق شدن در مباحث نظری صرف
5) ضعف تشکل های دانشجویی
6) موقعیت و مختصات جغرافیایی
7) بومی پذیری و عدم تجربه زندگی دانشجویی
8) مسئله بودن تفکیک جنسیتی
9) تزاحم های توهمی
10) ضعف مدیریت و نگاه غلط مسئولین
11) دولت احمدی نژاد

مدلی برای تکرار شدن

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۵۸ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 22 / 9 / 1389


تاملی در باب ضرورت الگوگیری از  روح بسیج در جنبش نرم ا فزاری (این یادداشت در اصل برای شماره چهاردهم هفته نامه سوزنبان ویژه روز بسیج نگاشته شده است.)


مقام معظم رهبری (روحی فداء) : اگر بگوئیم قوام انقلاب به بسیج است حرف گزافی نگفته ایم .
اگر انقلاب اسلامی آغاز تغییر در معانی ، مفاهیم ،ساختار ها و نظامات (سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و ...) و تحول در نفوس بشری هست – که هست – ضرورتاً برای تمام موارد مذکور نیازمند مدل و الگوی خاص خود (یعنی الگوی اسلامی – انقلابی ) می باشد ؛ چرا که افراد خاص با توانایی های منحصر به فرد هیچگاه پاسخگوی نیازمندی های بلند مدت و فراملی در حد و اندازه ی آرمان های انقلاب اسلامی نیستند . (در همین باب توجه کنید به دولت دکتر احمدی نژاد )
به همین دلیل انقلاب نیازمند تدوین مبانی و اصول خود در درجه اول و سپس مدل سازی بر مبنای آنها برای نیل به ساختار های محسوس و اجراشدنی در تمام زمینه ها و ابعاد می باشد . در حقیقت این فرآیند بخش اعظم همان چیزی است که امام خامنه ای(روحی فداء) در بیانات خویش از آن به جنبش نرم افزاری و یا تولید علم بومی یاد میکنند .
نمونه قابل ذکر برای این پروسه (که بسیار نیز از آن سخن گفته شده است و بسیار نیز مغفول مانده است) نظام ولایت مطلقه فقیه ، به مثابه ی نظام سیاسی خالص اسلامی بر مبنای اصول و ارزشهای اسلام ناب شیعی می باشد . نظام ولایت فقیه که حاصل بیش از هزار سال تکاپوی اسلام شیعی در گستره جهان اسلام و در تقابل و تعامل با جهان اهل سنت است بالاخره و با شجاعت و بصیرت حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف) و در جریان انقلاب اسلامی شکل محسوس و بیرونی به خود گرفت و از عالم ذهن فقها و علمای شیعه قدم به عرصه اجتماع نهاد .
اما فراتر از این نظامات خاص سیاسی ، اقتصادی و ... ، انقلاب اسلامی واجد کلان مدل هایی نیز هست که اختصاص به یک زمینه ی محدود نداشته و اساساً صفت ذات انسان و جامعه ی اسلامی و انقلابی می باشد . ویژگی هایی از قبیل نظام توحیدی و خدا محور ، نظام ولایی و امام محور ، دین مداری و حیات دینی و ... . بطور مثال در نظام ولایت فقیه بعنوان یک نظام خاص سیاسی شاهد پارامتر هایی از قبیل ولایتمداری و دین محوری هستیم که اختصاصی به ولایت فقیه نداشته ولی این نظام بدون وجود آنها اساساً مجالی برای ظهور نمی یابد .
یکی از این کلان مدل های اصیل و اختصاصی انقلاب اسلامی که اولین بار به طور جدی در جریان جنگ تحمیلی ظهور گسترده اجتماعی و رسانه ای یافت ، بسیج مستضعفان می باشد .
بسیج متاسفانه از دو بعد مفهومی مورد بی مهری قرار گرفته است ؛ اول آنکه بسیج اشاره به تمامی مستضعفان عالم داشته و اختصاصی به ایران ، شیعیان و حتی مسلمانان ندارد حال آنکه شاهدیم حتی در میان مسئولان بسیج نیز این نکته اغلب مورد بی توجهی واقع می شود . واقعیتی که در ابتدای انقلاب و بواسطه ی ارتباط معنوی جامعه ی آنروز با حقیقت انقلاب بطور شهودی مورد توجه و تاکید اکثر اقشار مردم بوده است .
دومین بخش از جفاهایی که در حق بسیج شده است محدود نمودن آن در بسیج نظامی است . مسئله ای که شاید حاصل تقارن آغاز حرکت گسترده بسیج و ظهور اجتماعی آن با جنگ تحمیلی باشد و باعث متبادر شدن این معنا شود که بسیج به منزله ی یک گروه نظامی داوطلب مردمی و حامی نظام جمهوری اسلامی است حال آنکه بسیج نظامی (با تمام اهمیت آن و بدون بی توجهی به نقش آن در مسیر انقلاب) تنها یکی از تجلیات این شجره طیبه می باشد . همانطور که در سالهای آغازین استقرار نظام جمهوری اسلامی و همزمان با جنگ تحمیلی نیز در عرصه سازندگی و آبادانی شاهد بعدی دیگر از ابعاد این روح انقلابی بودیم و هم اکنون نیز در قالب اردوهای جهادی هستیم .
با فاصله گرفتن از سالهای دفاع مقدس و آغاز فعالیت دولت های سازندگی و توسعه سیاسی همزمان و همگام با سایر شاخصه های اصیل انقلابی و اسلامی که خواسته توسط معاندان و یا نا خواسته توسط دوستان غافل مورد هجمه قرار گرفت یا به فراموشی سپرده شد ، بسیج نیز محدود به برخی ظواهر و روبناها شد و نه تنها به مثابه ی یک روح برای تمام پیکره ی جامعه انقلابی ایران جریانی فعال و پویا نبود بلکه بعضاً از همان مواضع پیشین خود نیز مجبور به عقب نشینی شد .
هرچند در سالهای اخیر و در بعض حرکتهای محدود و از جانب برخی مجامع و افراد خاص شاهد زنده شدن و احیاء مجدد بعضی از مولفه های روحیه بسیجی بودیم اما هنوز نیز ساختارهای غرب زده و آشفته ی جامعه ی اکنونی ما قابلیت پذیرش روح خلاف آمد عادت بسیج را ندارد .
یکی از عرصه های نیازمند حرکتهای بسیجی وار برای پیشبرد مقاصد آن ، جنبش نرم افزاری و تولید علم بومی است . حوزه ای که بی هیچ شک و به شهادت تاکیدات روز افزون مقام عظمای ولایت (روحی فداء) و اقتضائات اجتماعی و بین المللی مهم ترین و سرنوشت سازترین قدم برنداشته شده ی انقلاب است که محتاج حرکت بسیجیان می باشد .
تبیین مولفه های کلیدی روح بسیج و حرکت بسیجی و نسبت آن با جنبش نرم افزاری نه در توان این قلم است و نه در حوصله ی این یادداشت، اما همینقدر هست که اگر کاری از ساختارهای فعلی آموزشی و تحقیقاتی ما بر می آمد قاعدتاً باید با گذشت بیش از سی سال از آغاز انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی شاهد نتایجی هرچند اولیه و جزئی می بودیم اما این انتظار اساساً یک انتظار عبث و آب در هاون کوبیدن است چرا که ساختارهای غربی و غرب زده ی نظام آموزشی (اعم از منابع ، اساتید ، روش تحقیق و تدریس و...) با انقلاب و اسلام در تعارض جدی و مبنایی قرار دارد و از این کوزه همان برون تراود که در اوست ... (نگاهی کوتاه به فارغ التحصیلان دانشگاهی و تحقیقات و کتب آنان موید جدی این مدعاست)
جنبش نرم افزاری که گام بعدی در حرکت انقلاب است و بدون آن بی هیچ تردید در جا خواهیم زد و راه به مقصود (که عبارت باشد از نیل به جامعه آماده گر برای ظهور )نخواهیم برد ، جز از کانال پژوهش و تحقیق با روح بسیجی قابل دستیابی نیست و بدون شک میان جنبش و بسیج نسبتی وثیق برقرار است که این را بدون آن تحققی نخواهد بود ... والسلام علی من التبع الهدی

از جان سینما چه میخواهید ؟

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۵۳ ب.ظ


(این یادداشت در اصل سرمقاله چهاردهمین شماره هفته نامه سوزنبان است )


شنیده اید که میگویند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ، حکایت ما و سینما هم همین است !


الان که دارید این یادداشت را مطالعه می فرمائید بیش از سی و دو سال از انقلاب اسلامی ایران می گذرد و مطمئنم شما نیز همانند حقیر هر وقت بحث سینما و تلویزیون شده است با جملاتی از این قبیل مواجه شده اید :


- چرا سینما همیشه در برابر انقلاب ساز مخالف می زند ؟


- چرا جو حاکم بر آثار سینمایی حتی با اولیات شرع مقدس نیز منافات دارد ؟


- جریانی مافیایی در سینما وجود دارد که نمی گذارد این رسانه در خدمت آرمانهای اسلامی قرار بگیرد !


- مقصر اصلی مسئولین فرهنگی هستند !


- ...


- و بالاخره چه میخواستیم و چه شد ...


این آخری حکایتگر استیصالیست که هم گریبانگیر مسئولین و مدیران فرهنگی و سینمایی ست و هم نخبگان و اقشار مذهبی .


استیصالی که هر چه میگذرد به سمت نحوی ناامیدی از وصول به آرمانها و پس از آن بیخیالی و تن در دادن به وضعیت موجود می گردد . ( وضعیت برنامه های نوروزی امسال تلویزیون و جشنواره فیلم فجر موید همین معناست !)


البته بعضی فوراً با غر زدن و ناله کردن از وضع موجود تمام تقصیرات را به گردن مسئولین می اندازند و در واقع راه فراری برای سلب تکلیف از خودشان پیدا می کنند غافل از اینکه بسیاری از همین مدیران فرهنگی پیش از آنکه مدیر شوند در نشریات و مطبوعات همین مطالب را حتی شاید خیلی بهتر از آنها بیان می کرده اند ( برای این داستان نیز شاهد مثال فراوان است !) اما به عمل کار براید به سخن دانی نیست !


اما حقیقت از منظر نگارنده آنست که سینما نیز مانند هر ظرفی برای مظروفی ساخته شده است و برای غیر آن غیر قابل استفاده است و یا در صورت استفاده نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد .


برای فهم بهتر فرض کنید بخواهید روی یک آبکش نیمرو درست کنید ! چه اتفاقی خواهد افتاد ؟!


سینما همان آبکشی است که در جهت پاسخگویی به نیازهایی خاص و در بستر فرهنگی خاصی و از دل تاریخی خاص و در جهتی خاص تکامل یافته است و به هیچ وجه ابزار مناسبی برای نیمروی اعتقادات و آرمانهای ما نیست !


فکر میکنم آنقدر منظورم واضح است که توضیح بیشتر بی احترامی به مخاطب خواهد بود مضافاً به اینکه تجربه تاریخ فیلمسازی نه فقط در ایران ( هرچند مصداق اتمش مملکت خودمان است) بلکه در تمامیت آن موید همین ادعاست !


البته باید متوجه باشیم که این مطلب منتهی به تعطیلی سینماها و رها کردن جریان سینما نیست بلکه بایستی با فهم عمیق و دقیق ماهیت این رسانه و گنجایش هایش سعی کنیم در جهت انتقال مفاهیم دینی و انقلابیمان همانقدر از سینما انتظار داشته باشیم که به حق و به جاست !


واضح است که معدود آثار سینمایی قابل قبول سینمای ایران نه تنها هیچکدام مثال نقض این ادعا نیست بلکه بالعکس شواهد مثال های بسیار عالی میباشد از فهم صحیح سینما و همچنین فهم معانی مدنظر و تطبیق این دو به نحوی که نه در دام شعارزدگی معمول فیلم های ارزشی بیفتد و نه دچار پیچیده نمایی غالب فیلم های به اصطلاح معناگرا و آوانگارد شود . که اولی باور پذیر و تاثیر گذار نیست و دومی بی جذابیت و بی مخاطب است و تازه این در صورتی است که کارگردان روشنفکر آن فهم درستی از دین و انقلاب داشته باشد !


بحث پیرامون ماهیت سینما و ظرفیت های آن و همچنین بحث های مصداقی را به وقتی دیگر موکول میکنم ، اما همینقدر بگویم قبری که بر سر آن نشسته و فاتحه میخوانید خالیست ...

آهای جبهه اینجاست !

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۵۲ ب.ظ

یادداشت های آرشیوی

نگاشته شده در تاریخ 16 / 2 / 1390

(این یادداشت برای سرمقاله شماره شانزدهم هفته نامه سوزنبان نگاشته شده است)


- کودک شش ساله بحرینی بر اثر استنشاق گاز اشک آور به شهادت رسید !


- نیروی های سعودی چند مسجد و حسینیه را در بحرین تخریب کردند!


- قذافی با بمب افکن هایش مواضع انقلابیون را بمباران می کند !


- مردم عربستان در نقاطی از این کشور دست به تظاهرات های پراکنده زدند !


- دانشجویان مصری در اعتراض به سخنان شیمون پرز تظاهرات کردند !


و اما ایران ...


- ستون های سایت های و وبلاگ ها پر است اخبار و شایعات راجع به نزدیکان رئیس جمهور !


- بعضی قهر کرده اند ، برخی امضا جمع می کنند ، عده ای هم از آب گل آلود ماهی می گیرند !


- تلویزیون سریال چارچرخ را روی آنتن می فرستد !


- گروهی تهدید کرده اند اگر چهره حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در سریال مختارنامه به نمایش درآِید کفن پوش به خیابان ها می ریزند !


- جشنواره فیلم کیش با هزینه های میلیاردی در جزیره تفریحی کیش به پایان می رسد!


در این آشفته بازار ...


رهبری امسال را سال جهاد اقتصادی می نامند .


مقام معظم رهبری همگان را از اعمالی که باعث خشنودی دشمنان میگردد منع میکنند !


امام خامنه ای(حفظه الله) شایعات پیرامون اختلاف دولت و رهبری را رد کرده همگان را به آرامش و پیگیری اخبار از مجاری موثق دعوت میکنند .


مقام معظم رهبری قیام های مردمی را نتیجه صدور انقلاب خمینی کبیر(قدس سره الشریف) و موج بیداری اسلامی می دانند !


و ما این وسط چه میکنیم ...؟!


یکی نیست به مدیران این سایت ها بگوید ، اخوی ! دشمن آنطرف کمین کرده است چرا خودی ها را نشانه رفته ای ؟


یکی نیست در گوش کر این مدعیان ولایتمداری فریاد بزند ، چرا خلاف آنچه فرمان ولی ات است عمل میکنی ؟
آهای ! آقایان سینه چاک اباعبدالله چرا صدای هل من ناصر حسین بن علی را از بحرین و یمن و لیبی نمی شنوید ؟


آهای رسانه ملی ! کی میخواهی کمی ،فقط کمی هم که شده به آنچه از رسانه انقلاب انتظار می رود نزدیک شوی ؟


چطور میشود کودکان و جوانان بحرینی هفته هاست جز خون، رنگ دیگری ندیده اند و آنوقت تو ما را به تماشای لودگی هایت دعوت میکنی ؟


آهای آقایان مسئولین ! آهای نمایندگان مجلس ! آهای سران !


آهای استوانه ها ! آهای شیوخ تکیه زده به صندلی های این مجلس و آن مجمع ! مگر رهبرمان همه مان را به آرامش فرا خواند ؟ نمیشود ذره ای از وقت گرانبهایتان را تلف ! شهدای بحرین و یمن و لیبی کنید ؟


چرا اینهمه که نام جعلی خلیج عربی برآشفتیتان میکند نام جعلی اسرائیل خم به ابروهایتان نمی آورد ؟


آهای آقایان جبهه اینجاست ! نه صندلی های رقبایتان !


جبهه اینجاست ، جبهه لیبی ست ، یمن است ، مصر است ،


فلسطین است ...


چرا صدای حضرت روح الله دیگر از حنجره هیچکدمتان بیرون نمی آید ؟ چرا علی تنهاست ؟ پس شما به کدام مجوز استوانه نظامید ؟ چرا اینهمه سابقه به کمک هیچکدمتان نمی آید ؟


چرا علی تنهاست ...


اما بدانید ! چه بخواهید و چه نخواهید ، زمان آن نبرد پایانی فرا رسیده است و دیر یا زود سپاه حق و باطل پیش روی یکدیگر صف آرایی خواهند کرد !


آن روز اگر در صف حسینیان نباشید ، یزیدی هستید چه ایستاده به نماز چه نشسته به شراب ...


و العاقبه للمتقین