بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

بایگانی

بایگانی مکتوبات علی عرب زاده

اینجا قرار است بایگانی‌ای باشد برای دسترسی آسان‌تر به مکتوباتم، اطلاع دوستانم از آنها و فراهم شدن امکان جستجوی اینترنتی‌شان.

۱۶ مطلب با موضوع «تاملات» ثبت شده است

تشریحِ تکه های واقعیت

شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۱، ۰۱:۵۰ ب.ظ

"این یادداشت در اصل برای وبگاه وزین غشگیر www.ghashgir.ir نگاشته شده است ."

فهم امر کلی همان قدر که در ابتدا سهل به نظر می آید، آسان نیست و شاید بیراه نباشد که بسیاری از کج فهمی های امروز و به گمانم سراسر تاریخ تفکر بشر را از عدم درک مفهوم کلی و نسبت آن با واقعیت بدانیم.

نظام ها و ساختارها ، در عین حال که مجموعه ای از اجزاء خویش می باشند واجد ماهیتی مجزا و متفاوت از عناصر خود هستند. حس که از درک کلیتِ کلی عاجز است در مواجه با جهان پیرامون، تمایلی همیشگی برای تقلیل واقعیت به اجزاء آن دارد و از همین رو اِشعار به جهان به مفهوم کلی آن اولین قدم برای ورود به ساحت تفکر به معنی دقیق لفظ می باشد. از همین سنخ است مفاهیمی همچون علم ، تمدن ، فرهنگ و ... 

علوم هرچند بی شک مجموعه ای هستند از یافته های گوناگون و قواعد و احکامی در نسبت با آنها، واجد ماهیتی مستقل، با عوارضی مخصوص به خود، می باشند. ماهیتی که هرچند در نسبتی وثیق با گزاره های علمی می باشد، نیازمند تعرضی فلسفی ـ حکمی برای کشف ابعاد آن می باشد، تعرضی که برای اکتشاف یک گزاره علمی نیازی به بهره گیری از آن نیست.

سرچشمه های علوم نیز متصل به ماهیات علوم هستند و نه عناصر آنها و به همین دلیل نیز تفکر و تحکم در باب آنها کلی نگری و پرهیز از جزئی انگاری را طلب می نماید. ریشه یابی اگر تبدیل به جستجویی برای یافتن شباهت ها و تفاوت های جزئی در میان علوم در اعصار و فرهنگ های گوناگون شود، تمنایی است که پایانی برای آن متصور نخواهد بود. همیشه می توان شباهتی پیشینی میان یافته های علمی دو جامعه یافت و به راحتی با تعیین متقدم و متأخر تاریخی تکلیف اصیل و مقلد را معین نمود و باز به سراغ ریشه های قدیمی تر رفت!

علی رغم آنکه علوم در بستر تعاملاتی میان فرهنگی نیز پدید می آیند بی شک سرچشمه های پیدایی یک علم را نه در اقتباس هایی ساده و پیچیده بلکه در نسبت های گونه گون بشر با هستی می بایست بجوئیم، و پر واضح که اولین قدم برای ورود به این وادی فهم امر کلی می باشد.

کتاب " آیا علم ریشه در غرب دارد ؟ "اثر پروفسور سی کی راجو استاد ریاضیات دانشگاه دهلی است که توسط سید عبدالحمید میرحسینی و رؤیا کیان فر ترجمه شده و انتشارات امیرکبیر آن را به چاپ رسانده است.

کتاب فوق که در پی اثبات نادرستی فرضیه هایی است که معتقدند ریشه های علوم در یونان قرار دارند با آوردن چندین مثال تاریخی و تحلیل (علمی– تاریخی) آنها مدعی وجود توطئه ای فراگیر می باشد که تاریخ علم را در سه مرحله به نفع یونانیان جعل نموده است.

منصرف از مدعیات، دلایل و نتایجی که نویسنده از مباحث خویش می گیرد به زعم حقیر فاقد ارزش جدی می باشد ، انگیزه من از نگاشتن یادداشت حاضر یادآوری چند نکته در باب فهم ایشان از علم (که فهمی فراگیر از علم است) و روشی است که برای تحلیل این موضوع (ریشه های علم) برگزیده است.

علم در نگاه نویسنده کتاب فوق اساساً فاقد ماهیت می باشد. هرچند که در این باب سخنی به میان نمی آورد از پیشگفتار کتاب هم در لحن و هم در عبارات سیاست زدگی حاد خویش را که فرسنگ ها با ورود به ماهیات فاصله دارد، آشکار می سازد، اما مهم تر از این ، شیوه ریشه یابی پروفسور راجو می باشد که با دنبال نمودن علم در هفت سوی عالم و در زمان های گوناگون، با یک تلقی از تمام یافته های علمی اقوام گوناگونی که به دست آورد های آنان اشاره می کند عدم توجه خویش را به ماهیت علم نشان می دهد. به بیان دیگر علم در نگاه این استاد هندی دارای وضعیتی یکسان در مصر باستان، یونان، هند، جهان اسلام، ایران، اروپای قرون وسطی و عصر جدید می باشد؛ و به همین دلیل نیز یافتن شباهت هایی میان علم بشر مدرن در رنسانس با میراث علمی هند باستان برای وی سرنخی آشکار برای متهم نمودن اروپائیان (به اعتقاد ایشان کلیسا در تمام این دوران ها)  به دزدی علمی از شرق و جعل آن به نام خویش می باشد.

هرچند تأکید فراوان نویسنده بر هندی بودن ریشۀ اکثر علوم،  همان شائبه ای را تقویت می سازد که خود راجو بر اساس آن مسیحیان را متهم میکند؛ اما مسئله فراتر از آن در عدم توجه ایشان به تفاوت های ماهوی میان علم جدید و علم باستانی است، جایی که دیگر نمی توان با معیارهای جزئی انگار و سطحی نگر نویسنده از اخذ و اقتباس علم حرفی زد .

بسیاری از دست آوردهای تمدنی (و نه فقط علمی) مسلمانان همزمان با جنگ های صلیبی به اروپای انتهای قرون وسطی منتقل می شود اما هیچگاه جایگاهی همسنگ و مشابه با آن چه در این سوی عالم داشتند نمی یابند و ماده ای می شوند برای صورت مدرنی که اندک اندک و از پس سالهای پایانِ قرون میانه سر بر می آورد .

آیا میتوان با اشاره به همین اندازه اخذ و اقتباس تاریخی مدرنیته را به اسلام نسبت داد؟ مسلماً نه، اما نویسنده این کتاب و هم سنخان ایرانی ایشان اساساً ماقبل مسئلۀ فوق، پرسش از مدرنیته ، اسلام و علم را -که حیثیتی ماهوی برای آنها قائل باشد- فهم نکرده از تمام موارد پیش گفته جز مجموعه ای از عناصر جدا از هم چیزی دیگر نمی یابند.

ذوق زدگی های خام دستانه ما در پی بردن به اینکه فلان دانشمند مسلمان مسئله ای را هزار سال پیش از اینکه در دانشگاههای اروپای امروز کشف گردد، یافته است حاصل همین اشتباه می باشد. به عبارت دیگر هرچند ممکن است و همین طور نیز می باشد که بعضی از یافته های علمی مشترک  میان میراث علمی ما و دانش مدرن وجود داشته باشد اما به هیچ وجه این دو از ماهیتی یکسان برخوردار نمی باشند و تلقی آنها در یک سیر خطی ، محصول عدم درک بستر های تاریخی تمدنی پیدایی آن هاست.

این کتاب در نگاه به علم جز تکه هایی از واقعیت که میتوان بر روی میز تشریح راجع به هر یک حکمی جداگانه داد چیزی نمی بیند و اینگونه است که خود را از مواجه با واقعیتی که با آن روبروست به آسانی معاف می سازد.

دانلود کتاب در این آدرس +

قلاده های طلا فیلمی با دو اشتباه

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۲۰ ب.ظ

( مقاله پیش رو متن کامل یادداشتی است که در بخش نقد سینمایی هفتمین شماره ماهنامه سوره اندیشه منتشر شده است )


سیاست همواره در ایران اکسیری بوده است که به محض برخورد با یک مسئله، آن را از موضوعی حاشیه ای به مرکز توجه ها تبدیل کرده است . هنوز هم این قاعده پابرجاست .

سینمای ایران به دلایل تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی، شاهد آثارِ فراوانی با موضوعات سیاسی نبوده و همان اندک فیلم های به اصطلاح سیاسی نیز از سینمایِ سیاسی تنها موضوع آن را به ارث برده اند و سایر مولفه های سینمای سیاسی در آنها مغفول واقع شده اند .

زمانی که به جو موجود در هنگام اکران آثار سیاسی سینمای ایران نگاه می کنیم، غوغاهایی را میبینیم که تقریباً هیچکدام سینمایی نبوده و اغلب متوجه محتوی هایِ سیاسی آثار فوق می باشند . هرچند تاریخ همیشه داور بی رحمی است و بی توجه به سر و صداهای موجود، ارزشهای ذاتی آثار هنری را آشکار می گرداند و سینمای ما نیز شاهد همین افق و خیزها در مسیر تولید و پخش فیلم های گوناگونِ ظاهراً سیاسی بوده است .

اگر بشود چه میشود ؟

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۱۳ ب.ظ

( این یادداشت در اصل برای هفتمین شماره از سری جدید ماهنامه سوره اندیشه نگاشته شده است . )

در جستجوی مبنای الزام به حجاب

تصور شایع این است که هر امری آنگاه که پشتوانه ی قانونی و حکومتی می یابد بهتر ، دقیق تر و همگانی تر اجرا و رعایت می گردد .

آنچه بنظر این تصور را موجه می سازد حکمت وضع قوانین و الزامات حکومتی است . به بیان دیگر احتمالاً در تائید گزاره فوق برخی محاجه کنند که مگر اساساً قوانین برای رسمیت و قطعیت بخشی به رعایت یک هنجار و عرف اجتماعی وضع و تصویب نمی گردند ؟

و در پاسخ باید گفت ، بله و خیر !

" این مقاله برای اولین شماره فصلنامه پژوهش های فرهنگی اجتماعی صدرا ویژه کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی نگاشته است "

بسم الله الرحمن الرحیم

دکتر رضا داوری اردکانی ، استاد تمام فلسفۀ دانشگاه تهران ، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ، عضو پیوسته و رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی، از جمله اندیشمندان و متفکرین ایرانی می باشد که بیش از 40 سال در باب مدرنیته و نسبت آن با عالم شرقی اندیشیده است . تجلیات تجدد غربی در نظر ایشان محصور به مظاهر سیاسی نشده و به همین جهت آثار ایشان گستره ای از فلسفه و حکمت تا هنر ، علم و تاریخ را در بر می گیرد . به بیان بهتر دکتر داوری با نظرگاه فلسفی در باب غرب و نسبت آن با ما تعمق نموده است و حاصل آن بیش از 30 عنوان کتاب و 400 عنوان مقاله می باشد که بخشی از آنها اختصاص به مسئله علم ، ماهیت و تحول در آن دارد . به نحوی که سه کتاب " علم و سیاست های آموزشی و پژوهشی" ، " درباره علم " و " علوم انسانی و برنامه ریزی توسعه " مشخصاً به مبحث علم و حدود و ثغور و ماهیت آن می پردازند .

مقاله پیش رو در پی آن بوده است که خلاصه ای از آراء استاد داوری اردکانی را در باب علم ، علوم انسانی و تحول در علوم انسانی(البته از مجموع مکتوبات ایشان تا لحظه نگارش مقاله) ارائه دهد . هرچند شیوه ی خاص ایشان در پرداختن به موضوعات و همچنین حجم انبوه اسناد مربوط به مسئلۀ فوق ،امکان جمع بندی جامع و کامل را برای نگارنده بسیار دشوارکرده بود، اما امید می رود متن موجود توانسته باشد حق مطلب را تا حد توان ادا نموده به اندیشه های دکتر داوری اردکانی خیانت نورزیده باشد . انشاالله

سکه زندگی دو رو دارد

پنجشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۰، ۰۵:۵۵ ب.ظ

" این یادداشت در اصل برای ششمین شماره دوره جدید ماهنامه سوره اندیشه نگاشته شده است "

برخی معتقدند تغییر در سبک زندگی، تغییر در ظاهر حیات مردمان است و تغییر در ظواهر حیات بدون تغییر بواطن آن، راه به مقصود نخواهد برد. بنابراین در عوض پرداختن به سبک زندگی باید به سراغ جان (اخلاق و افکار) انسان رفت و آن‌جا را آباد کرد که اگر چنین شد، سبک زندگی نیز خود آباد خواهد شد.

تفکیک میان ظاهر و باطن حیات، البته شواهدی در معارف دینی ما نیز دارد، اما آنچه این نحوه‌ی برخورد با مسئله را متفاوت می‌سازد، اولاً تلاش برای نشان دادن یک تقابل عینی و واقعی میان ظاهر و باطن حیات است، و ثانیاً اعطای یکسره یِ سهم تاثیرها به یکی و موثر دانستن دیگری به تنهایی .

درست است که حیات، ظاهری دارد و باطنی، اما هیچ‌گاه ظاهر حیات جدا و منفک از باطن آن نبوده است، و مگر این‌ همه سفارش به عمل صالح ( که جلوه ی ظاهری حیات مومن است ) به مثابه‌ی اولین قدم طهارت باطن و نفس چیزی جز معنای یگانگی این دو را می‌رساند؟ این تفکیک اگر هم در مأثورات دینی ما وجود دارد جز برای نشان دادن هدف غایی حیات دنیوی که قرب الی الله است، نمی‌باشد،  چرا که جز نفس بشر، استعداد قرب حضرت حق را دارا نیست، پس کوشش در فربه نمودن حیات دنیوی نتیجه‌ای جز خسران نخواهد داشت ! در این میان، برقرار کردن تناظر میان باطن و ظاهر با مؤثر و متأثر صحیح نیست، که، ظاهر و باطن در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و هم از یکدیگر تأثیر می‌پذیرند. به بیان دیگر، ظاهر و باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا، پس تغییر یکی،  تحول آن دیگری و تحول آن، تغییر این است.

مثال بارز این ارتباط دو سویه، تأثیر طهارت جسم بر نحوه‌ و نتیجه تعقل است. و اساسا شریعت ما، کجا با طریقت جدایی داشته و کی این دو از حقیقت مجزا بوده‌اند؟ این همانی این مراتب، وجهی دیگر از حقیقت واحد حیات است که جلوه‌ای از ذات احدیت است. و انسان موحد، جز توحید نمی‌بیند، چه در مقصد حیات چه در مبداء آن و چه در صورت آن.

تقوی که اولین و آخرین توصیه‌ی تمام انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و اولیاء الهی بوده است، در مراتب عالیه که سرشار از وجوه معنوی و باطنی است باز هم با عمل و زندگی تنیده است و پر واضح است که حتی همان وجوه باطنی نیز پایی در فکر ما و پایی در ذکر ما دارند.

توقع تحول رحمانی در نفس بشری که حیات روزمره‌اش در گرو تعلقعات شیطانی است توقعی بیجاست! انبیاء جان ابناء بشر را متعبد درگاه احدیت نموده‌اند، اما این تعبد نفس، مگر جز با عمل آغاز شده است؟ و البته سوال مهم تر آنجاست که ما اساساً این تقدم و تاخر زمانی را از کجا آورده ایم و برای چه میخواهیم ؟

ظاهر و باطن با هم تحول می‌پذیرند و بر هم اثر می‌گذارند؛ بنابراین سودای تحول سبک زندگی انسان نتیجه‌ای جز تغییر نسبت‌های نفسانی او در بر نخواهد داشت و صد البته چون جان انسان متوجه امری گردد فعل او ظهور آن توجه خواهد شد.

سوره اندیشه منتشر شد !

سه شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۰، ۰۶:۳۷ ب.ظ

بسم الله

شماره جدید مجله وزین سوره اندیشه منتشر شد .


از حقیر نیز وجیزه ای با عنوان " آیا سبک زندگی ظاهر حیات است ؟ " به چاپ رسیده .

مشعوف خواهیم شد نظرات ارزشمندتان را بخوانیم .

هرچند گفتن این حرف وقتی این همه مقاله و یادداشت خوب در مجله هست بیشتر مایه ی شرمساری ست .

به هر تقدیر سوره بخوانید .

یاعلی